عشق شیرین پارت ۱۶
یونا:
بلاخره جی هوپ کار خودش رو کرد و امروز عروسی کردیم توی آتلیه یه ژشت های مثبت هجده دادن که خجالت کشیدم
با یجی حرف زدم و بهش گفتم که میخواستم جی هوپ رو عاشق خودم کنم بعد ولش کنم
ولی یجی گفت میتونم باهاش بمونم چون فقط من میتونم دل جی هوپ رو نرم کنم
هوووف واقعا گیج شده بودم و از کاری که میخواستم بکنم داشتم پشیمون میشدم
**&&&**
جی هوپ:
هووف یونا همیشه بلده حرصم بده
زنگ زدم به جین خیلی وقت بود ازش خبر نداشتم بیحال جواب داد.
جین:جانم
جی هوپ:سلام خوبی
جین:علیک....نه...تو خوبی؟
جی هوپ:چیشده؟خیلی وقته ندیدمت
جین:سرما خوردم....یونا چطوره
جی هوپ:اون که عالیه
جین خندید و گفت:میدونم چی میکشی.....حقته.....حالا باید تا اخر عمر باهاش زندگی ام کنی
جی هوپ:که حقمه؟اصلا تو روی خواهرت غیرت داری؟
جین متعجب گفت:چی؟خودت که میدونی من از یونا خوشم نمیاد
جی هوپ:حواهرته چرا باید بدت بیاد؟
جین:تو یکی از اون دفاع نکن که باورم نمیشه......خوشم نمیاد ازش
جی هوپ؛من از کسی دفاع نکردم فقط اون هرچی باشه خواهرته نباید بی اهمیت باشی
جین:باشه بابا بزرگگگگ
جی هوپ:لوس بی معنی....خدافظ
جین:تو خوبی.....بای
هوووف از دست این جین
یکم بعد یکی زنگ زد شماره ناشناس بود
جی هوپ:الو؟بله؟
دختره:سلام
واه واه این چرا صداش اینقدر جیغ جیغو بووود
خشک گفتم:شما؟
دختره:من یامور هستم رئیس شرکت sf میخواستم باهن دیداری داشته باشیم.....
وا این ویگه از کجا پیداش شد
خشک تر از قبل گفتم
جی هوپ:عرضتون؟
یامور:چه سرد.....یکم مهربون باش جی هوپ جان....ما که نباید باهم سرد باشیم
جی هوپ:من همینم اگه کاری ندارید قطع کنم
یامور:هوووف باشه ....من میخواستم برای مهمونیم دعوتت کن تو جز افراد خاص و ویژه ی مهمونی مت هستی
جی هوپ:تشکر ولی من نمیتونم بیا
یامور:خواهش میکنم بیا
جی هوپ:اوکی با نامزدم میام.
ناباور گفت:چی؟نامزدت؟تو کی نامزد کردی
جی هوپ:به شما ربطی داره خانوم؟
یامور:نه ببخشید....میشه فردا قبل از مهمونی یه دیدار کوجیک داشته باشیم
جی هوپ:برای چی؟
یامور:در مورد کار هس...نگران نباس.....ادرس رو میقرستم برات
جی هوپ:اوکی حدافظ
شب شده بود و یجی به زور جین رو کشونده بود خونمون تا باهم شام بخوریم مامان و بابا هم جایی دعوت بودن و رفته بودن اونجا.
یونا:فردا بریم خرید؟
میخواستم بگم باشه که با یاداوری قرارم با یامور گفتم :من کار دارم
جین:منم کار دارم
یونا:اییش اصلا هردوتون گمشید
یونا با حالت قهر میخواست بره بیرون که جین از دستش گرفت
جین:حرف دهنتو بفهم
یونا:اگه نفهمم چی میشه؟
جین با عصیانیت پاشد و یهو یه سیلی محکم زد تو گوش یونا
ناباور به جین نگاه کردم....این کار ازش بعید بود
یجی و یونا هم تعجب کرده بودن
یونا به سرعت از اشپزخونه خارج شد
جی هوپ:چیکار میکنی روانی؟
جین:باید ادب میشد
یجی:واقعا شعور نداری
جی هوپ:یکی باید تورو ادب کنه
رفتم بیرون دیدم یونا نشسته داره گریه میکنه نشستم کنارش دستش رو گرفتم ولی دستش رو پس زد
جی هوپ:عه بلند شو ببینم گریه نکن لووس
یونا:معلوم نیس چیکارش کردم انقدر یا من لجه پسره ی بی غیرت
جی هوپ:خب حتما کاری کردی....بعدشم اون بی غیرت نیس درست حرف بزن
یونا:جی هوپ پاشو برو نمیخوام ببینمت توام فقط طرف اونی
با اخم گفتم:کاری نکن اینبار من بزنما
**&&&*
یونا:
ادامه در پارت بعدی
بلاخره جی هوپ کار خودش رو کرد و امروز عروسی کردیم توی آتلیه یه ژشت های مثبت هجده دادن که خجالت کشیدم
با یجی حرف زدم و بهش گفتم که میخواستم جی هوپ رو عاشق خودم کنم بعد ولش کنم
ولی یجی گفت میتونم باهاش بمونم چون فقط من میتونم دل جی هوپ رو نرم کنم
هوووف واقعا گیج شده بودم و از کاری که میخواستم بکنم داشتم پشیمون میشدم
**&&&**
جی هوپ:
هووف یونا همیشه بلده حرصم بده
زنگ زدم به جین خیلی وقت بود ازش خبر نداشتم بیحال جواب داد.
جین:جانم
جی هوپ:سلام خوبی
جین:علیک....نه...تو خوبی؟
جی هوپ:چیشده؟خیلی وقته ندیدمت
جین:سرما خوردم....یونا چطوره
جی هوپ:اون که عالیه
جین خندید و گفت:میدونم چی میکشی.....حقته.....حالا باید تا اخر عمر باهاش زندگی ام کنی
جی هوپ:که حقمه؟اصلا تو روی خواهرت غیرت داری؟
جین متعجب گفت:چی؟خودت که میدونی من از یونا خوشم نمیاد
جی هوپ:حواهرته چرا باید بدت بیاد؟
جین:تو یکی از اون دفاع نکن که باورم نمیشه......خوشم نمیاد ازش
جی هوپ؛من از کسی دفاع نکردم فقط اون هرچی باشه خواهرته نباید بی اهمیت باشی
جین:باشه بابا بزرگگگگ
جی هوپ:لوس بی معنی....خدافظ
جین:تو خوبی.....بای
هوووف از دست این جین
یکم بعد یکی زنگ زد شماره ناشناس بود
جی هوپ:الو؟بله؟
دختره:سلام
واه واه این چرا صداش اینقدر جیغ جیغو بووود
خشک گفتم:شما؟
دختره:من یامور هستم رئیس شرکت sf میخواستم باهن دیداری داشته باشیم.....
وا این ویگه از کجا پیداش شد
خشک تر از قبل گفتم
جی هوپ:عرضتون؟
یامور:چه سرد.....یکم مهربون باش جی هوپ جان....ما که نباید باهم سرد باشیم
جی هوپ:من همینم اگه کاری ندارید قطع کنم
یامور:هوووف باشه ....من میخواستم برای مهمونیم دعوتت کن تو جز افراد خاص و ویژه ی مهمونی مت هستی
جی هوپ:تشکر ولی من نمیتونم بیا
یامور:خواهش میکنم بیا
جی هوپ:اوکی با نامزدم میام.
ناباور گفت:چی؟نامزدت؟تو کی نامزد کردی
جی هوپ:به شما ربطی داره خانوم؟
یامور:نه ببخشید....میشه فردا قبل از مهمونی یه دیدار کوجیک داشته باشیم
جی هوپ:برای چی؟
یامور:در مورد کار هس...نگران نباس.....ادرس رو میقرستم برات
جی هوپ:اوکی حدافظ
شب شده بود و یجی به زور جین رو کشونده بود خونمون تا باهم شام بخوریم مامان و بابا هم جایی دعوت بودن و رفته بودن اونجا.
یونا:فردا بریم خرید؟
میخواستم بگم باشه که با یاداوری قرارم با یامور گفتم :من کار دارم
جین:منم کار دارم
یونا:اییش اصلا هردوتون گمشید
یونا با حالت قهر میخواست بره بیرون که جین از دستش گرفت
جین:حرف دهنتو بفهم
یونا:اگه نفهمم چی میشه؟
جین با عصیانیت پاشد و یهو یه سیلی محکم زد تو گوش یونا
ناباور به جین نگاه کردم....این کار ازش بعید بود
یجی و یونا هم تعجب کرده بودن
یونا به سرعت از اشپزخونه خارج شد
جی هوپ:چیکار میکنی روانی؟
جین:باید ادب میشد
یجی:واقعا شعور نداری
جی هوپ:یکی باید تورو ادب کنه
رفتم بیرون دیدم یونا نشسته داره گریه میکنه نشستم کنارش دستش رو گرفتم ولی دستش رو پس زد
جی هوپ:عه بلند شو ببینم گریه نکن لووس
یونا:معلوم نیس چیکارش کردم انقدر یا من لجه پسره ی بی غیرت
جی هوپ:خب حتما کاری کردی....بعدشم اون بی غیرت نیس درست حرف بزن
یونا:جی هوپ پاشو برو نمیخوام ببینمت توام فقط طرف اونی
با اخم گفتم:کاری نکن اینبار من بزنما
**&&&*
یونا:
ادامه در پارت بعدی
۶.۴k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.