اولین ری اکشنَم از اچ پی:)
وقتی تو خونه یهو جیغ میکشی..
تام: تام تو حیاط عمارت درحال قدم زن بود که یک دفعه صدای جیغ تو رو از داخل خونه شنید . تام میدونست که حتما باز چیزه جزعی پیش اومده خعلیی آروم از پله های حیاط بالا اومد و دید که تو آشپزخونه ای اومد کنارت و تو یک دفعه به سمتش حمله ور شدی و پریدی بغلش. قیافه تام اون لحظه(😐😑) تام گفت: چی شده باز؟
تو به صورتش نگاه کردی و گفتی :سوسک زیر کابینته..
تام هم به تو نگاه کرد و با لحن خشکی گفت: عه جدی؟! من فک کردم پلنگ زیر کابینته😐
متیو: متیو از بیرون خعلیی آروم و بدون سروصدا به خونه اومد . دید تو ، تو آشپزخونه ای اومد سمتت و از پشت پِقی ترسیدنت و تو دو متر پریدی بالا😂 زد زیر خنده بعد تو رو از کمرت بغل کرد و تو هوا چرخوندت.. (بچههه هاااا یک دو سه قشششش)
بعد رفت تو اتاق و دوش گرفت. بعد دوش لباساشو پوشید می خواست از اتاق بیرون بیاد که تو جیغ کشیدی.. بعد از اتاق اومد بیرون و گفت: چی شده؟(قیافه متیو اون لحظه:😐) تو مار پلاستیکی رو که تو وسایل متیو پیداکرده بودی نشونش دادی و گفتی: این چیهه ؟😫
متیو پوزخندی زد و گفت: آها.. چیزهه خاصی نیست .. میخوای مالِ تو باشه..
تام: تام تو حیاط عمارت درحال قدم زن بود که یک دفعه صدای جیغ تو رو از داخل خونه شنید . تام میدونست که حتما باز چیزه جزعی پیش اومده خعلیی آروم از پله های حیاط بالا اومد و دید که تو آشپزخونه ای اومد کنارت و تو یک دفعه به سمتش حمله ور شدی و پریدی بغلش. قیافه تام اون لحظه(😐😑) تام گفت: چی شده باز؟
تو به صورتش نگاه کردی و گفتی :سوسک زیر کابینته..
تام هم به تو نگاه کرد و با لحن خشکی گفت: عه جدی؟! من فک کردم پلنگ زیر کابینته😐
متیو: متیو از بیرون خعلیی آروم و بدون سروصدا به خونه اومد . دید تو ، تو آشپزخونه ای اومد سمتت و از پشت پِقی ترسیدنت و تو دو متر پریدی بالا😂 زد زیر خنده بعد تو رو از کمرت بغل کرد و تو هوا چرخوندت.. (بچههه هاااا یک دو سه قشششش)
بعد رفت تو اتاق و دوش گرفت. بعد دوش لباساشو پوشید می خواست از اتاق بیرون بیاد که تو جیغ کشیدی.. بعد از اتاق اومد بیرون و گفت: چی شده؟(قیافه متیو اون لحظه:😐) تو مار پلاستیکی رو که تو وسایل متیو پیداکرده بودی نشونش دادی و گفتی: این چیهه ؟😫
متیو پوزخندی زد و گفت: آها.. چیزهه خاصی نیست .. میخوای مالِ تو باشه..
۴.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.