p⑧
p⑧
&ن ارباب با دستای خودم درست کردم
کوک: ی بار دیگه دروغ بگی تک تک انگشتاتو قطع میکنم
دختره خفه شد....
کوک: ا/ت شیرموز و برام بیار
(یچه چون اولین روز کاری ا/ته داره امتحانش میکنه ببینه واسه چ کاری خوبه)
ا/ت: چشم ارباب
شیرموز و بردم و داشتم می ریختم ک ی قطره ریخت روی شلوارش
ا/ت: ببخشید ارباب(استرسی ترسیده)
زود رفتم ی دستمال آوردم و تمیزش کردم
چند روز بعد
همچی خوب پیش میرفت اجوما بهم یاد داد غذا درست کنم
و امروز هم چون ارباب یکم سرما خورده بود براش سوپ درست کردم
بردم گذاشتم جلوش خواستم برم ک داد زد
کوک: این سوپو ک درست کرده(داد)
ا/ت: من آقا(ترسیده)
ببرینش اتاق شکنجه.....
ا/ت: خواهش میکنم آخه چرا؟
کوک: مزه زهر مار میده چرا انقد شوره؟
ولی من ک اصلا نمک نریخته بودم
توی اتاق شکنجه بود
بدون لباس...
فقط با ی شلوارک کوتاه و ی چیزی شبیه کراپ....
ک صدای باز و بسته شدن در اومد!
اومد تو
ویوکوک
رفتم توی اتاق...
بدن خوش فرمشو سفیدش....
کمربندمو درآوردم....
ولی با چیزی ک دیدم شوکه شدم
بدنش پر از کبودی بود و چند تا جای سوختگی هم داشت...
دلم براش سوخت....
کوک: کی این کارو باهات کرده؟
ا/ت: برادر و پدرم ارباب
کوک: اون جوجه بلوند این کارو باهات کرده؟ بگو ببینم از قصد سوپ منو شور کردی هرزه؟
ا/ت: ن آقا من اصلا نمک نریختم..
ک یه بادیگارد وارد اتاق شد و گفت:
آقا مزه ی سوپ توی کاسه و توی قابلمه باهم فرق دارن یعنی یکی اونی ک توی بشقاب بوده رو دستکاری کرده!
کوک: میدونم کیه!
و رفت همون دختره ک سر سفره بودو آورد
جلوی من انگشتاشو قطع کرد....
باورم نمیشه...
از هوش رفتم.....
خ
م
ا
ر
ی
حمایت بیبی هام💖✨؟
&ن ارباب با دستای خودم درست کردم
کوک: ی بار دیگه دروغ بگی تک تک انگشتاتو قطع میکنم
دختره خفه شد....
کوک: ا/ت شیرموز و برام بیار
(یچه چون اولین روز کاری ا/ته داره امتحانش میکنه ببینه واسه چ کاری خوبه)
ا/ت: چشم ارباب
شیرموز و بردم و داشتم می ریختم ک ی قطره ریخت روی شلوارش
ا/ت: ببخشید ارباب(استرسی ترسیده)
زود رفتم ی دستمال آوردم و تمیزش کردم
چند روز بعد
همچی خوب پیش میرفت اجوما بهم یاد داد غذا درست کنم
و امروز هم چون ارباب یکم سرما خورده بود براش سوپ درست کردم
بردم گذاشتم جلوش خواستم برم ک داد زد
کوک: این سوپو ک درست کرده(داد)
ا/ت: من آقا(ترسیده)
ببرینش اتاق شکنجه.....
ا/ت: خواهش میکنم آخه چرا؟
کوک: مزه زهر مار میده چرا انقد شوره؟
ولی من ک اصلا نمک نریخته بودم
توی اتاق شکنجه بود
بدون لباس...
فقط با ی شلوارک کوتاه و ی چیزی شبیه کراپ....
ک صدای باز و بسته شدن در اومد!
اومد تو
ویوکوک
رفتم توی اتاق...
بدن خوش فرمشو سفیدش....
کمربندمو درآوردم....
ولی با چیزی ک دیدم شوکه شدم
بدنش پر از کبودی بود و چند تا جای سوختگی هم داشت...
دلم براش سوخت....
کوک: کی این کارو باهات کرده؟
ا/ت: برادر و پدرم ارباب
کوک: اون جوجه بلوند این کارو باهات کرده؟ بگو ببینم از قصد سوپ منو شور کردی هرزه؟
ا/ت: ن آقا من اصلا نمک نریختم..
ک یه بادیگارد وارد اتاق شد و گفت:
آقا مزه ی سوپ توی کاسه و توی قابلمه باهم فرق دارن یعنی یکی اونی ک توی بشقاب بوده رو دستکاری کرده!
کوک: میدونم کیه!
و رفت همون دختره ک سر سفره بودو آورد
جلوی من انگشتاشو قطع کرد....
باورم نمیشه...
از هوش رفتم.....
خ
م
ا
ر
ی
حمایت بیبی هام💖✨؟
۱۳.۷k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.