Part 19
Part 19
ا.ت ویو:
که اون پسره مرده دستمو گرفت
لی:تهیونگ اگه میخوایی سالم از اینجا بیرون بری باید این دختر خوشگل رو بهم بدی زیر خواب خوبیه
و یه جوری پوزخند زد که چندشم شد
قبل از اینکه کیم واکنشی نشون بده بایه حرکت دستمو کشیدم و تفنگمو گذاشتم روی سرش
ا.ت:اوه اقای لی یکم
قبل از اینکه ادامهی حرفمو بگم کیم ادامه داد
ته:یکم زیادی رو کردین
و تفنگمو از توی دستم قاپید و سمت اقای لی گرفت و شلیک کرد و بنگ(صدای تفنگ) صدای شلیک گلوله کل خونه رو پر کرد عجیب اینجا بود که هیچ بادی کاردی نیومد داخل
ته:تعجب کردی نه(پوزخند)
ا.ت:نه(خونسرد)
از اون اتاق اومدیم بیرون وقتی نگاهمو بالا دادم دید همه ی بادیگارد های لی افتادن روی زمین یه نگاهی به کیم انداختم اون بدونه اینکه منو نگاه کنه گفت
ته:چیه چرا گپ کردی؟
ا.ت:نه گپ نکردم
ته:بریم
و از اون خونه خارج شدیم رفتیم سمت ماشین در رو برای کیم باز کردم(روال همیشگیه ا.ت اصلا نگران نباشید😂) وقتی کیم سوار شدم خودم رفتم سوار شدم
ته:بریم عمارت
ا.ت:حرکت کن
به سمت عمارت حرکت کردیم یه ساعت بعد رسیدیم پیاده شدم و مثل همیشه در رو برای کیم باز کردم کیم پیاده شد و رفت
ا.ت:حداقل تشکر میکردی(آروم)
ته ویو:
وقتی از ماشین پیاده شدم سریع رفتم سمت عمارت که ا.ت گفت
ا.ت:حداقل تشکر میکردی
یه تک خنده ای کردم و وارد عمارت شدم بلا فاصله ا.ت وارد شد ساعت تقریبا 6 شب بود رفتم توی اتاقم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون پام هنوز بخاطر تیری که خورده بود درد میکرد که یهووو
ادامه دارد...
شرط:
لایک بالای 12
کامنت بالای 20
منتظرم❤️😎
ا.ت ویو:
که اون پسره مرده دستمو گرفت
لی:تهیونگ اگه میخوایی سالم از اینجا بیرون بری باید این دختر خوشگل رو بهم بدی زیر خواب خوبیه
و یه جوری پوزخند زد که چندشم شد
قبل از اینکه کیم واکنشی نشون بده بایه حرکت دستمو کشیدم و تفنگمو گذاشتم روی سرش
ا.ت:اوه اقای لی یکم
قبل از اینکه ادامهی حرفمو بگم کیم ادامه داد
ته:یکم زیادی رو کردین
و تفنگمو از توی دستم قاپید و سمت اقای لی گرفت و شلیک کرد و بنگ(صدای تفنگ) صدای شلیک گلوله کل خونه رو پر کرد عجیب اینجا بود که هیچ بادی کاردی نیومد داخل
ته:تعجب کردی نه(پوزخند)
ا.ت:نه(خونسرد)
از اون اتاق اومدیم بیرون وقتی نگاهمو بالا دادم دید همه ی بادیگارد های لی افتادن روی زمین یه نگاهی به کیم انداختم اون بدونه اینکه منو نگاه کنه گفت
ته:چیه چرا گپ کردی؟
ا.ت:نه گپ نکردم
ته:بریم
و از اون خونه خارج شدیم رفتیم سمت ماشین در رو برای کیم باز کردم(روال همیشگیه ا.ت اصلا نگران نباشید😂) وقتی کیم سوار شدم خودم رفتم سوار شدم
ته:بریم عمارت
ا.ت:حرکت کن
به سمت عمارت حرکت کردیم یه ساعت بعد رسیدیم پیاده شدم و مثل همیشه در رو برای کیم باز کردم کیم پیاده شد و رفت
ا.ت:حداقل تشکر میکردی(آروم)
ته ویو:
وقتی از ماشین پیاده شدم سریع رفتم سمت عمارت که ا.ت گفت
ا.ت:حداقل تشکر میکردی
یه تک خنده ای کردم و وارد عمارت شدم بلا فاصله ا.ت وارد شد ساعت تقریبا 6 شب بود رفتم توی اتاقم یه دوش گرفتم و اومدم بیرون پام هنوز بخاطر تیری که خورده بود درد میکرد که یهووو
ادامه دارد...
شرط:
لایک بالای 12
کامنت بالای 20
منتظرم❤️😎
۱۰.۵k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.