تکپارتی از سونگمین
#تکپارتی
#درخواستی
امروز سونگمین من رو کنار دریا دعوت کرده...
برام عجیبه .. به سونگمین نمیخوره عاشق دریا باشه ..
احساس میکنم ، یه حس هایی، به.... سونگمین دارم...
ا..ام...اما قرار بود فقط باهم دوست معمولی باشیم..
پرش زمانی به ساعت ⁵:⁰⁰ عصر ، دریا :
سونگمین : س...سلام... خوبی ا..ا/ت؟ (هیجان زده)
ا/ت: هوم...سونگمینااا..چی میخواستی بهم بگی؟!...
سونگمین : خ..خب .......راستش، باید یه چیزی رو بهت بگم...!
ا/ت: چی؟! (با لبخند کیوت..)
سونگمین: (لب هاش رو روی لب های ا/ت گذاشت و لب هاش رو آروم برداشت) دوست دارم... !
ا/ت: (سونگمین رو بغل کرد و اشک های شوق ریخت) منم خیلی دوست دارم... !!
پایان
#درخواستی
امروز سونگمین من رو کنار دریا دعوت کرده...
برام عجیبه .. به سونگمین نمیخوره عاشق دریا باشه ..
احساس میکنم ، یه حس هایی، به.... سونگمین دارم...
ا..ام...اما قرار بود فقط باهم دوست معمولی باشیم..
پرش زمانی به ساعت ⁵:⁰⁰ عصر ، دریا :
سونگمین : س...سلام... خوبی ا..ا/ت؟ (هیجان زده)
ا/ت: هوم...سونگمینااا..چی میخواستی بهم بگی؟!...
سونگمین : خ..خب .......راستش، باید یه چیزی رو بهت بگم...!
ا/ت: چی؟! (با لبخند کیوت..)
سونگمین: (لب هاش رو روی لب های ا/ت گذاشت و لب هاش رو آروم برداشت) دوست دارم... !
ا/ت: (سونگمین رو بغل کرد و اشک های شوق ریخت) منم خیلی دوست دارم... !!
پایان
۲۵.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.