فیک همسر کوک15
کوک خوشحال شد و اشک تو چشماش جمع شد
کوک رفت سمت تخت روزی
کوک:عشقم یعنی منو بخشیدی؟
روزی سرشو تکون داد و دستشو گذاشت رو گونه کوک کوک هم دستشو گرفت
کوک: قول میدم دیگه دلت نشکنم
روزی یه لبخند زد
کوک سرشو برگردوند دید بچه ها همه ی حرفاشون رو شنیده بودن
شوگا: خیلی قشنگ بود
روزی: خفه:«با خنده»
نامجون: الان آشتی کردید؟
روزی و کوک: آره
شوگا: خب خب برید پایین غذا خریدیم
بعد غذا
روزی: ما بریم
شوگا: باش
از زبون کوک
باورم نمیشه بخشیدم. از عضا خدافظی کردیم و رفتیم تو ماشین
روزی: میگم کوک
کوک: جانم عزیزم
روزی: بریم هتل وسیله هامو جمع کنم
کوک با تعجب: باش
از زبون کوک
رفتم هتل و روزی وسیله هاشو جمع کرد و کیلید رو داد به مهمان دار و رفت تو ماشین
کوک: میگیم یکم بریم بیرون
روزی: خب راستش خوابم میاد ولی میتونیم بریم
کوک:نه خب بریم خونه
روزی: باش
رسیدن خونه و وسیله های روزی رو گذاشتن تو اتاق
از زبون روزی
لباسمو عوض کردم و رفتم دستشویی و کوک رو دیدم که داره لباس عوض میکنه رفتم داخل
روزی: کوک میای فیلم ببینیم
کوک: هومم باشه الان میام عشقم
روزی رفت پایین و کوک اومد و یه پتو اورو و نشست و روزی رفت تو بغل کوک و سرشو گذاشت روی سینه کوک
یه فیلم گذاشتن و نگاه کردن و یهو کوک دید.......
میدونم کرم دارم نیازی به گفتن نیست😂😂
کوک رفت سمت تخت روزی
کوک:عشقم یعنی منو بخشیدی؟
روزی سرشو تکون داد و دستشو گذاشت رو گونه کوک کوک هم دستشو گرفت
کوک: قول میدم دیگه دلت نشکنم
روزی یه لبخند زد
کوک سرشو برگردوند دید بچه ها همه ی حرفاشون رو شنیده بودن
شوگا: خیلی قشنگ بود
روزی: خفه:«با خنده»
نامجون: الان آشتی کردید؟
روزی و کوک: آره
شوگا: خب خب برید پایین غذا خریدیم
بعد غذا
روزی: ما بریم
شوگا: باش
از زبون کوک
باورم نمیشه بخشیدم. از عضا خدافظی کردیم و رفتیم تو ماشین
روزی: میگم کوک
کوک: جانم عزیزم
روزی: بریم هتل وسیله هامو جمع کنم
کوک با تعجب: باش
از زبون کوک
رفتم هتل و روزی وسیله هاشو جمع کرد و کیلید رو داد به مهمان دار و رفت تو ماشین
کوک: میگیم یکم بریم بیرون
روزی: خب راستش خوابم میاد ولی میتونیم بریم
کوک:نه خب بریم خونه
روزی: باش
رسیدن خونه و وسیله های روزی رو گذاشتن تو اتاق
از زبون روزی
لباسمو عوض کردم و رفتم دستشویی و کوک رو دیدم که داره لباس عوض میکنه رفتم داخل
روزی: کوک میای فیلم ببینیم
کوک: هومم باشه الان میام عشقم
روزی رفت پایین و کوک اومد و یه پتو اورو و نشست و روزی رفت تو بغل کوک و سرشو گذاشت روی سینه کوک
یه فیلم گذاشتن و نگاه کردن و یهو کوک دید.......
میدونم کرم دارم نیازی به گفتن نیست😂😂
۷.۹k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.