فیک همسر کوک P27
کوک: آرزو میکنم که تا ابد پیش همدیگه باشیم
روزی: آخی«لوس»
و کوک شمع هاشو فوت کرد و از صندلی بلند شد و لب روزی رو بوسید و چسبوندش به دیوار بعد چند مین از هم جدا شدن
کوک: خب روز خانم امشب باید بهم 4راند هدیه بدی
روزی: کوک..... چون تولدته
و رفتن کیک رو خوردنو رفتن طبقه بالا تو اتاق
کوک: خب خب کادو تولدم رو بهم بده
و روزی رو انداخت رو تخت و.....«بله و بقیش با ذهن منحرف خودتون😂»
ساعت 8صبح
از زبون روزی
صبح بیدار شدم دیدم خودم و کوک لختیم و یاد دیشب افتادم و وقتی کوک بیدار شد خودمو زدم به خواب و اومد گردنمو مک زد
کوک: بیبی
روزی:....
کوک: بیبی
روزی: ها بله«خواب الود»
کوک: پاشو بیبی گرل صبحه
بیدار شدن و لباسشون رو پوشیدن رفتن پایین و صبحانه خوردن
بعد صبحانه
روزی: اووو ددی 1روزشه
کوک: و ددی1روزه فردا اجرا داره
روزی: امروز میری برای تمرین؟
کوک: نه امشب اجرا دارم
«روزی غذا درست کرد بعد ساعت5عصر»
کوک: روزی میای بریم کنسرتش
«ادمین: کرم دارم میخوام دوباره دعواشون بندازم ولی ایده ندارم😂😂🤦🏻♀️»
اینم به مناسبت عید و تولد شوگا 1فصل رو تو امشب مینویسم🥳✨🌈
روزی: آخی«لوس»
و کوک شمع هاشو فوت کرد و از صندلی بلند شد و لب روزی رو بوسید و چسبوندش به دیوار بعد چند مین از هم جدا شدن
کوک: خب روز خانم امشب باید بهم 4راند هدیه بدی
روزی: کوک..... چون تولدته
و رفتن کیک رو خوردنو رفتن طبقه بالا تو اتاق
کوک: خب خب کادو تولدم رو بهم بده
و روزی رو انداخت رو تخت و.....«بله و بقیش با ذهن منحرف خودتون😂»
ساعت 8صبح
از زبون روزی
صبح بیدار شدم دیدم خودم و کوک لختیم و یاد دیشب افتادم و وقتی کوک بیدار شد خودمو زدم به خواب و اومد گردنمو مک زد
کوک: بیبی
روزی:....
کوک: بیبی
روزی: ها بله«خواب الود»
کوک: پاشو بیبی گرل صبحه
بیدار شدن و لباسشون رو پوشیدن رفتن پایین و صبحانه خوردن
بعد صبحانه
روزی: اووو ددی 1روزشه
کوک: و ددی1روزه فردا اجرا داره
روزی: امروز میری برای تمرین؟
کوک: نه امشب اجرا دارم
«روزی غذا درست کرد بعد ساعت5عصر»
کوک: روزی میای بریم کنسرتش
«ادمین: کرم دارم میخوام دوباره دعواشون بندازم ولی ایده ندارم😂😂🤦🏻♀️»
اینم به مناسبت عید و تولد شوگا 1فصل رو تو امشب مینویسم🥳✨🌈
۴.۱k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.