part1
part1
ات ویو:مثل همیشه ساعت از ۱۲ شب گذشته بود و من هنوز منتظر تهیونگ بودم این ۴ ماه رفتارش تغییر کرده اما من فکرمیکنم از کارش باشه در هر صورت اون یه مافیاست صدای پا اومد قطعا تهیونگه از جام بلند شدم تا برم بهش خوش آمد بگم که یهو دیدم همراه با یه دختر اومده تو خونه و در حال بگو بخند بودن که وقتی منو دیدن ساکت شدن.
تهیونگ:یوری برو تو اتاق بالا تا من بیام
یوری:باشه چاگیا
بعد از رفتن یوری
ات:تهیونگ این دختره کی بود؟(عصبی)
تهیونگ:همسر آیندم(با خونسردی)
ات:یعنی چی؟
تهیونگ:یعنی اینکه دیگه تو رو نمیخوام
ات:یعنی چی تو مگه به هم قول نداده بودیم که تا آخرش با هم هستیم(با بغض)
تهیونگ:اون واسه قبلا بود
ات:الان من چیکار کنم؟
تهیونگ:از هم طلاق میگیریم و هر کی زندگی میره پی زندگی خودش
ات:ولی من دوستت دارم تهیونگ(با بغض)
تهیونگ:چه حیف چون دیگه دوستت ندارم بیا الان طلاق بگیریم
ات:ولی ساعت ۱۲ شبه
تهیونگ:اشکال نداره یه جا سراغ دارم برو تو ماشین منم الان میام
ات بدون هیچ حرفی میره تو ماشین هیچ حرفی بین اونها رد و بدل نمیشه تا اینکه
تهیونگ:خب امیدوارم هرگز نبینمت میخواستم بکشمت ولی یوری اونقدر مهربونه که گفت تو رو نکشم و تو هم زندگیتو بکنی امیدوارم از این فرصت دوباره استفاده کنی(پوزخند)
ات هیچی نگفت ولی توذهنش
باشه تهیونگ دارم برات حالا یه روزی میرسه که تو باید برای برگشتنم کلی زجر بکشی همونطور که منو زجر دادی زجر هم میکشی
و ات و تهیونگ طلاق گرفتن
ات رفت یه هتل تا بتونه فردا یه خونه اجاره کنه
تهیونگ ویو:ات رو طلاق دادم و رفتم خونه پیش یوری داشت با تلفنش حرف میزد و قربون صدقه ی یکی میرفت که وقتی منو دید دستپاچه شده بود و سریع خداحافظی کرد
تهیونگ:کی بود عزیزم؟
یوری:مامانم(دروغ میگه داشت با جک حرف میزد)
تهیونگ:اوهوم باشه
چند ماه بعد.........
امیدوارم خوشتون بیاد❤
شرایط برای پارت بعد
۱۰ تا لایک
۲۰ تا کامنت
❌️کپی ممنوع❌️
ات ویو:مثل همیشه ساعت از ۱۲ شب گذشته بود و من هنوز منتظر تهیونگ بودم این ۴ ماه رفتارش تغییر کرده اما من فکرمیکنم از کارش باشه در هر صورت اون یه مافیاست صدای پا اومد قطعا تهیونگه از جام بلند شدم تا برم بهش خوش آمد بگم که یهو دیدم همراه با یه دختر اومده تو خونه و در حال بگو بخند بودن که وقتی منو دیدن ساکت شدن.
تهیونگ:یوری برو تو اتاق بالا تا من بیام
یوری:باشه چاگیا
بعد از رفتن یوری
ات:تهیونگ این دختره کی بود؟(عصبی)
تهیونگ:همسر آیندم(با خونسردی)
ات:یعنی چی؟
تهیونگ:یعنی اینکه دیگه تو رو نمیخوام
ات:یعنی چی تو مگه به هم قول نداده بودیم که تا آخرش با هم هستیم(با بغض)
تهیونگ:اون واسه قبلا بود
ات:الان من چیکار کنم؟
تهیونگ:از هم طلاق میگیریم و هر کی زندگی میره پی زندگی خودش
ات:ولی من دوستت دارم تهیونگ(با بغض)
تهیونگ:چه حیف چون دیگه دوستت ندارم بیا الان طلاق بگیریم
ات:ولی ساعت ۱۲ شبه
تهیونگ:اشکال نداره یه جا سراغ دارم برو تو ماشین منم الان میام
ات بدون هیچ حرفی میره تو ماشین هیچ حرفی بین اونها رد و بدل نمیشه تا اینکه
تهیونگ:خب امیدوارم هرگز نبینمت میخواستم بکشمت ولی یوری اونقدر مهربونه که گفت تو رو نکشم و تو هم زندگیتو بکنی امیدوارم از این فرصت دوباره استفاده کنی(پوزخند)
ات هیچی نگفت ولی توذهنش
باشه تهیونگ دارم برات حالا یه روزی میرسه که تو باید برای برگشتنم کلی زجر بکشی همونطور که منو زجر دادی زجر هم میکشی
و ات و تهیونگ طلاق گرفتن
ات رفت یه هتل تا بتونه فردا یه خونه اجاره کنه
تهیونگ ویو:ات رو طلاق دادم و رفتم خونه پیش یوری داشت با تلفنش حرف میزد و قربون صدقه ی یکی میرفت که وقتی منو دید دستپاچه شده بود و سریع خداحافظی کرد
تهیونگ:کی بود عزیزم؟
یوری:مامانم(دروغ میگه داشت با جک حرف میزد)
تهیونگ:اوهوم باشه
چند ماه بعد.........
امیدوارم خوشتون بیاد❤
شرایط برای پارت بعد
۱۰ تا لایک
۲۰ تا کامنت
❌️کپی ممنوع❌️
۹.۹k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.