سناریو درخواستی
سناریو درخواستی
وقتی داری زایمان میکنی و درد داری
.
نامجون: تو(ات) تو اتاق عملی و داری زایمان میکنی. نامجون تو راهرو هی میره اینور هی میره اونور و خیلی نگرانه و داره کتابی درباره ی زایمان میخونه.
.
جین: وای خدااااا انقد نگران شدم پوستم چروک خورد ولی باید منتظر بمونم تا بچه به دنیا بیاد بعد برم آرایشگاه.
.
شوگا: اکهیییی خوابم میاددددد ات از اونور داد میزنه: آییییییییی یونگی: یا خدا چی شدددد من الان چیکار کنممم.
.
جیهوپ: امیدوارم یه دختر کوچولو باشه یا نه شایدم یه پسر کوچولو. ات: وایییییییییی خوننننننن. و از هوش رفت. هوپی وای خدا الان چیکار کنمممم.
.
جیمین: زایمان تموم شده و جیمین بره ببینه حال ات چطوره. ات: آی درد دارم (بغض) جیمین: اشکال نداره حالت خوب میشه به جاش الان یه دختر کوچولوی سالم و پر انرژی داریم. ات با این حرف خوشحال میشه ات: پرستاررر پرستار: بله ات: میشه بچه ام رو ببینم؟ پرستار: بله حتما.
.
تهیونگ: مثل جیمین زایمان تموم شده و میره ببینه چه خبره. تهیونگ: ات ات بیداری؟ ات: آره ولی خیلی درد دارم(گریه آروم) تهیونگ: گریه نکن فردا مرخص میشی دردت هم کمتر میشه ان: باشه.
.
جونگکوک: ات: کوککککککککک(داد) کوک: بلههههههه ات: بیا اینجااااا کوک: باشههههههه و دوید سمت اتاقی که ات توش بود ات: ببین چه بچه ی خوشگلی داریم کوک: آه خداروشکر فک کردم چیزی شده آره خیلی خوشگله حالا اسمش رو چی بزاریم؟ ات: امممم چون دختره بیا اسمشو... کوک:بورام خوبه؟ ات: عالیهههه.
.
ببخشید بد شد و دیر شد
وقتی داری زایمان میکنی و درد داری
.
نامجون: تو(ات) تو اتاق عملی و داری زایمان میکنی. نامجون تو راهرو هی میره اینور هی میره اونور و خیلی نگرانه و داره کتابی درباره ی زایمان میخونه.
.
جین: وای خدااااا انقد نگران شدم پوستم چروک خورد ولی باید منتظر بمونم تا بچه به دنیا بیاد بعد برم آرایشگاه.
.
شوگا: اکهیییی خوابم میاددددد ات از اونور داد میزنه: آییییییییی یونگی: یا خدا چی شدددد من الان چیکار کنممم.
.
جیهوپ: امیدوارم یه دختر کوچولو باشه یا نه شایدم یه پسر کوچولو. ات: وایییییییییی خوننننننن. و از هوش رفت. هوپی وای خدا الان چیکار کنمممم.
.
جیمین: زایمان تموم شده و جیمین بره ببینه حال ات چطوره. ات: آی درد دارم (بغض) جیمین: اشکال نداره حالت خوب میشه به جاش الان یه دختر کوچولوی سالم و پر انرژی داریم. ات با این حرف خوشحال میشه ات: پرستاررر پرستار: بله ات: میشه بچه ام رو ببینم؟ پرستار: بله حتما.
.
تهیونگ: مثل جیمین زایمان تموم شده و میره ببینه چه خبره. تهیونگ: ات ات بیداری؟ ات: آره ولی خیلی درد دارم(گریه آروم) تهیونگ: گریه نکن فردا مرخص میشی دردت هم کمتر میشه ان: باشه.
.
جونگکوک: ات: کوککککککککک(داد) کوک: بلههههههه ات: بیا اینجااااا کوک: باشههههههه و دوید سمت اتاقی که ات توش بود ات: ببین چه بچه ی خوشگلی داریم کوک: آه خداروشکر فک کردم چیزی شده آره خیلی خوشگله حالا اسمش رو چی بزاریم؟ ات: امممم چون دختره بیا اسمشو... کوک:بورام خوبه؟ ات: عالیهههه.
.
ببخشید بد شد و دیر شد
۶.۸k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.