✨🤍ادامه پارت ۲
هیونا:نامجون تا کی اینجاست؟
جین:نترس داداشت حالا حالا اینجاس
هیونا:وقتی شما دوتارو دارم دیگه از هیچی نمیترسم
جین:انقدر زبون نریز بگیر بخواب
ساعت ۱۱:۱۳ صبح شرکت
جین:شما چرا خودتونو میزنیم به نفهمی مگه من نگفتم کسی اطلاعات اینجارو بده به کسی(داد)
منشی:اما رئیس وقتی آمدن ی ویس بهم نشون دادن که صدای شما بپد که گفتین هروقت آمدن بهشون اطلاعاتو بدم
جین:من چرا باید با کسیکه از قدیم تا الان باهاش دشمن ی دفعهای خوب بشمو بهش کل اطلاعاتمو بدم خودت عقل نداری بفهمی(داد)
نامجون:بیا بریم تو اتاقت هرکاری بکن اتفاقیکه افتاده درست نمیشه
بزور جینو بردم تو اتاق بهش آب دادم تا اروم شه
نامجون:پاشو بریم خونه با این وضیعت نابود میشی
۴۰مین بعد عمارت
ویو هیونا
داشتم کمک اجوما میکردم که در باز شد جینو نامجون آمدن عجیب بود خیلی زود آمدن بدو بدو رفتم بغل جین که پسم زد رفت تو اتاق خودش
هیونا:چرا اینجوری کرد؟(بغض)
نامجون:تو شرکت دعوا کرده عصابش خورده
هیونا:اما اون میدونه من خیلی زود ناراحت میشم
رفتم بغل نامجون نتونستم بغضم کنترل کنم بغضم ترکیده
نامجون:دورت بگردم چرا گریه میکنی؟اونم الان عصابش خورده ی کاری کرد خودش میاد معذرت خواهی میکنه اروم باش
میخوای بریم فیلم ببینیم تا حالت بهتر شه؟
هیونا:ا..اما جین چی؟
نامجون:بزار یذره تو حال خودش باشه
هیونا رفت نشست منم رفتم اتاق جین
نامجون:اون دختر چه گناهی داره اونطوری باهاش رفتار کردی
جین:خودت خوب میدونی چرا عصابم خورده الانم بخوام برم پیشش ی چیزی بگه منم داغونم دعوامون میشه
نامجون:باش
رفتم پایین از اجوما خوراکی گرفتم رفتم پیش هیونا
نامجون:اینم از این خوب فیلمو بزار
هیونا:باشه
فیلمو گذاشتم از دست جین خیلی ناراحت بودم اخه چرا چرا داشتیم فیلم میدیدم که جین امد نشست رو مبل تک نفره
اینو یادم رفت بود ادامشو بزارم
جین:نترس داداشت حالا حالا اینجاس
هیونا:وقتی شما دوتارو دارم دیگه از هیچی نمیترسم
جین:انقدر زبون نریز بگیر بخواب
ساعت ۱۱:۱۳ صبح شرکت
جین:شما چرا خودتونو میزنیم به نفهمی مگه من نگفتم کسی اطلاعات اینجارو بده به کسی(داد)
منشی:اما رئیس وقتی آمدن ی ویس بهم نشون دادن که صدای شما بپد که گفتین هروقت آمدن بهشون اطلاعاتو بدم
جین:من چرا باید با کسیکه از قدیم تا الان باهاش دشمن ی دفعهای خوب بشمو بهش کل اطلاعاتمو بدم خودت عقل نداری بفهمی(داد)
نامجون:بیا بریم تو اتاقت هرکاری بکن اتفاقیکه افتاده درست نمیشه
بزور جینو بردم تو اتاق بهش آب دادم تا اروم شه
نامجون:پاشو بریم خونه با این وضیعت نابود میشی
۴۰مین بعد عمارت
ویو هیونا
داشتم کمک اجوما میکردم که در باز شد جینو نامجون آمدن عجیب بود خیلی زود آمدن بدو بدو رفتم بغل جین که پسم زد رفت تو اتاق خودش
هیونا:چرا اینجوری کرد؟(بغض)
نامجون:تو شرکت دعوا کرده عصابش خورده
هیونا:اما اون میدونه من خیلی زود ناراحت میشم
رفتم بغل نامجون نتونستم بغضم کنترل کنم بغضم ترکیده
نامجون:دورت بگردم چرا گریه میکنی؟اونم الان عصابش خورده ی کاری کرد خودش میاد معذرت خواهی میکنه اروم باش
میخوای بریم فیلم ببینیم تا حالت بهتر شه؟
هیونا:ا..اما جین چی؟
نامجون:بزار یذره تو حال خودش باشه
هیونا رفت نشست منم رفتم اتاق جین
نامجون:اون دختر چه گناهی داره اونطوری باهاش رفتار کردی
جین:خودت خوب میدونی چرا عصابم خورده الانم بخوام برم پیشش ی چیزی بگه منم داغونم دعوامون میشه
نامجون:باش
رفتم پایین از اجوما خوراکی گرفتم رفتم پیش هیونا
نامجون:اینم از این خوب فیلمو بزار
هیونا:باشه
فیلمو گذاشتم از دست جین خیلی ناراحت بودم اخه چرا چرا داشتیم فیلم میدیدم که جین امد نشست رو مبل تک نفره
اینو یادم رفت بود ادامشو بزارم
۴.۳k
۲۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.