فیک( من♡تو) پارت ۳۸
فیک( من♡تو) پارت ۳۸
ا.ت ویو
همنجوری جلو میرفتم......ک ....همه جا روشن شد........جلومو نگا کردم.....پسرا ...با یه کیک ک تو دستای تهیونگ بود جلوم وایستاده بودن............جونگکوکم رفت جلو ...و کنار تهیونگ وایستاد.....
جونگکوک: اینم واسه همه ی تلاشات.........
نامجون: تو سخت تلاش کردی...پس باید امروز اینجا میبودی.....
جیمین : خوشحالم ک هستی.....
جین: امیدوارم همیشه کنار هم باشیم....
تهیونگ: خوشحالم ک باهات آشنا شدم...
شوگا:اینکه کنارمون ی ازت ممنونم...
جیهوپ: همیشه...بخند...چون لبخندت.....زیباترین لبخنده......
پسرا: بهت تبریک میگیم.....
رو زانو هام افتادم ....سرمو پایین گرفته بودم و بلند بلند...هق هق میکردم.......
نامجون کنارم اومد....
نامجون: ا.ت ما اینارو نگفتیم ک تو ناراحت شی....باشه.......این فقط یه تشکر بود..از اینکه کنارِمون موندی.......
ات: هقق..مم..ممنون هق..هق....
نامجون دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بلند کرد...........
نامجون: هیس.....بلند شو....دیگه نمیخام گریه کنی......
از دستم گرفت و باهم بلند شدیم.........جلو رفتم و دستامو باز کردم......
ا.ت: به یه بغل هفت نفره نياز دارم......
همه ی اعضا یجا اومدن......همو بغل کردیم.....جلو اشکامو نمیتونستم بگیرم....خوشحال بودم...اونم خیلی....
از هم جدا شدیم...به پسرا نگا کردم.....چشماشون قرمز شده بود....
ا.ت: یاع...این چه کاریه.......بس کنین...
جیمین: همش تقصیری خودته...تو باید گریه نمیکردی.....
ا.ت: آخه من کردم...شمام باید بکنید......
جیهوپ: نمیدونم چشمات چه داره.....ک چشمای مارو اینجوری کرد......
ا.ت: چشمای من ...اوم....جذابيت..........
و بعدش خندیدیم.......اعضا اشکشون و پاک کردن......و بعدش باهم رفتیم و رو مبل ها نشستيم....
نامجون: خب نظرتون درمورد یه لایو چیه.....
جیمین: من موافقم....اولين لایو هشت نفره......
استیف دوتا تبلت آورد و یکشو جلو منو جیمین جونگکوک و جیهوپ گذاشت و دیگشو جلو نامجون جین شوگا و تهیونگ..........
لایو شروع شد...........
لایو به سرعت بالا رفت.........و فن ها کامنت میزاشتن.......اما هیترم زیاد بود...البته فقط هیتر من.....
همنجوری داشتیم با فن ها صحبت میکردیم...........که.........
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
نمیدونم چرا دوباره خماری شد..😁
خماریییییی🤣
حمایت به دست خودتون ♥️
ا.ت ویو
همنجوری جلو میرفتم......ک ....همه جا روشن شد........جلومو نگا کردم.....پسرا ...با یه کیک ک تو دستای تهیونگ بود جلوم وایستاده بودن............جونگکوکم رفت جلو ...و کنار تهیونگ وایستاد.....
جونگکوک: اینم واسه همه ی تلاشات.........
نامجون: تو سخت تلاش کردی...پس باید امروز اینجا میبودی.....
جیمین : خوشحالم ک هستی.....
جین: امیدوارم همیشه کنار هم باشیم....
تهیونگ: خوشحالم ک باهات آشنا شدم...
شوگا:اینکه کنارمون ی ازت ممنونم...
جیهوپ: همیشه...بخند...چون لبخندت.....زیباترین لبخنده......
پسرا: بهت تبریک میگیم.....
رو زانو هام افتادم ....سرمو پایین گرفته بودم و بلند بلند...هق هق میکردم.......
نامجون کنارم اومد....
نامجون: ا.ت ما اینارو نگفتیم ک تو ناراحت شی....باشه.......این فقط یه تشکر بود..از اینکه کنارِمون موندی.......
ات: هقق..مم..ممنون هق..هق....
نامجون دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بلند کرد...........
نامجون: هیس.....بلند شو....دیگه نمیخام گریه کنی......
از دستم گرفت و باهم بلند شدیم.........جلو رفتم و دستامو باز کردم......
ا.ت: به یه بغل هفت نفره نياز دارم......
همه ی اعضا یجا اومدن......همو بغل کردیم.....جلو اشکامو نمیتونستم بگیرم....خوشحال بودم...اونم خیلی....
از هم جدا شدیم...به پسرا نگا کردم.....چشماشون قرمز شده بود....
ا.ت: یاع...این چه کاریه.......بس کنین...
جیمین: همش تقصیری خودته...تو باید گریه نمیکردی.....
ا.ت: آخه من کردم...شمام باید بکنید......
جیهوپ: نمیدونم چشمات چه داره.....ک چشمای مارو اینجوری کرد......
ا.ت: چشمای من ...اوم....جذابيت..........
و بعدش خندیدیم.......اعضا اشکشون و پاک کردن......و بعدش باهم رفتیم و رو مبل ها نشستيم....
نامجون: خب نظرتون درمورد یه لایو چیه.....
جیمین: من موافقم....اولين لایو هشت نفره......
استیف دوتا تبلت آورد و یکشو جلو منو جیمین جونگکوک و جیهوپ گذاشت و دیگشو جلو نامجون جین شوگا و تهیونگ..........
لایو شروع شد...........
لایو به سرعت بالا رفت.........و فن ها کامنت میزاشتن.......اما هیترم زیاد بود...البته فقط هیتر من.....
همنجوری داشتیم با فن ها صحبت میکردیم...........که.........
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
نمیدونم چرا دوباره خماری شد..😁
خماریییییی🤣
حمایت به دست خودتون ♥️
۱۰.۹k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲