عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_اول
P¹⁵
دو روز بعد به تهیونگ زنگ زدم بهش گفتم بیاد پیش من
چند دقیقه بعد
تهیونگ: سلام خوبی
ا/ت: اره خوبم بیا سریع اینارو وصل کن اونجا
تهیونگ: بده من
ا/ت: من میرم ظرفارو بیارم توش خوراکی بریزم
تهیونگ: باشه برو
ویو ا/ت
کوک رو فرستادم پیش یکی از همکاراش.
ا/ت: تهیونگ!
تهیونگ: بله
ا/ت: برو کوک رو بیار تا بیاریش من کارارو کردم.
تهیونگ: اخه میتونی تنهایی؟
ا/ت: اره تو فقط برو بیارش
*چند ساعت بعد*
تهیونگ: الو، من دارم میارمش
ا/ت: باشه بیار
تهیونگ: اها راستی مهمونا کیا هستن؟
ا/ت: به زودی میفهمی
تهیونگ: اها، باشه
*مهمونا: تهیونگ، نامجون، جیهوپ، شوگا
چند دقیقه بعد
تهیونگ: ا/ت من پشت درم
ا/ت: باشه بیا تو
ویو ا/ت
برقارو خاموش کردم بقیه رو هم کردم توی اتاق خودمو به غش زدم
*کوک بیاد تو*
کوک: ا/ت بلند شو چت شد یه دفعه ا/تتتتتتت(با ناراحتی)
ویو ا/ت
تهیونگ خیلی یواش از کنار کوک رد شد
جیهوپ برف شادی رو زد
نامجون هم کیک رو اورد
*کوک سوپرایز میشه*.........
#فصل_اول
P¹⁵
دو روز بعد به تهیونگ زنگ زدم بهش گفتم بیاد پیش من
چند دقیقه بعد
تهیونگ: سلام خوبی
ا/ت: اره خوبم بیا سریع اینارو وصل کن اونجا
تهیونگ: بده من
ا/ت: من میرم ظرفارو بیارم توش خوراکی بریزم
تهیونگ: باشه برو
ویو ا/ت
کوک رو فرستادم پیش یکی از همکاراش.
ا/ت: تهیونگ!
تهیونگ: بله
ا/ت: برو کوک رو بیار تا بیاریش من کارارو کردم.
تهیونگ: اخه میتونی تنهایی؟
ا/ت: اره تو فقط برو بیارش
*چند ساعت بعد*
تهیونگ: الو، من دارم میارمش
ا/ت: باشه بیار
تهیونگ: اها راستی مهمونا کیا هستن؟
ا/ت: به زودی میفهمی
تهیونگ: اها، باشه
*مهمونا: تهیونگ، نامجون، جیهوپ، شوگا
چند دقیقه بعد
تهیونگ: ا/ت من پشت درم
ا/ت: باشه بیا تو
ویو ا/ت
برقارو خاموش کردم بقیه رو هم کردم توی اتاق خودمو به غش زدم
*کوک بیاد تو*
کوک: ا/ت بلند شو چت شد یه دفعه ا/تتتتتتت(با ناراحتی)
ویو ا/ت
تهیونگ خیلی یواش از کنار کوک رد شد
جیهوپ برف شادی رو زد
نامجون هم کیک رو اورد
*کوک سوپرایز میشه*.........
۳۶.۸k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.