عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_سوم
P⁴⁴
که صورتش کبود شده و معلوم بود داره فشار میخوره
تهیونگ: ام کو...
کوک: خفه
تهیونگ: باز حسودیت شد؟
کوک: گفتم خفه
تهیونگ: باشه ولی بدون از فردا اون پیشت نیست
کوک:(بهش اهمیت نمیده)
تهیونگ: اوک، من میرم پیش زنم
کوک: یک بار دیگه به ا/ت بگی زنم، عشقم و................. ازت نمیگذرم
تهیونگ: وا خوب درکت نمیکنم زنمه دیگه مگه نیست
کوک: نه
ا/ت: تروخدا دوباره شروع نکنین
کوک: باشه
تهیونگ: ام ا/ت عکاسیت تموم شد؟
ا/ت: اره عش......
کوک:(چشماشو برای ا/ت ریز میکنه میگع) داشتی میگفتی🤨🔪
تهیونگ: پفففففففف
ا/ت: ام هیچی
کوک: خانوم ا/ت برو به عروسیت برس
ا/ت: حالا من هی نمیخوام بزارم برم تو هی میگی برو
کوک: تهیونگ!
تهیونگ: بل
کوک: میشه تنهامون بزاری دو دقیقه
تهیونگ: باش😐
کوک: ببین ا/ت همون بلایی که نمیخواستم سرت بیاد داره میاد
ا/ت: چه بلایی؟
کوک: تو داری به اون علاقه مند میشی
ا/ت: من؟ من؟ اخه؟ من دلت کتک میخواد اره
کوک: نه جدی میگم
ا/ت: منم جدی گفتم
کوک: پس چرا اون موقع داشتی بهش میگفتی عشقم؟
ا/ت: اخه انقدر تو خونه به تو گفتم عشقم دهنم عادت کرده
کوک: تو باید فقط دهنت برای من عادت کنه
ا/ت: غیرتی کی بودی تو؟
کوک: هیس
ا/ت: باشه
تهیونگ: خانوم ا/ت نمیخواین بیایین؟
ا/ت: اومدم(برمیگرده یه چشمک برای کوک میزنه)
تهیونگ: بیا دیگههههههههههههه
ا/ت: اومدم اومدم
کوک: آه
*درحال برگزاری عروسی*
ا/ت: ام تهیونگ
تهیونگ: بل عشقم
ا/ت: 😒
تهیونگ: بگو دیگه
ا/ت: به نظرت حال کوک خوبه؟
تهیونگ: اهوم
ا/ت: خیلی نگرانشم
تهیونگ: 🤦🏻♀️
ا/ت: وا خو چیه؟
تهیونگ: هیچی
*درحال پارتی گرفتن*
ا/ت: من نمیتونم بدون کوک برقصم
تهیونگ: وایییییی
ا/ت:(میره پیش کوک)
کوک:............
ا/ت: حالت خوبه
کوک: راستشو بخوای نع
ا/ت: راستش من نمیتونم بدون تو برقصم میای باهم برقصیم
کوک: البته ولی مگه تهیونگ نیست؟
ا/ت: چرا هست ولی من میخوام با تو برقصم
کوک: باش(پا میشه و با ا/ت تانگو میرقص)
تهیونگ: هی
کوک: 😏😌
ا/ت: ووییی خیلی وقت بود تانگو نرقصیده بودیم
کوک: اهوم
ویو ا/ت
وقتی تانگو رقصیدنمون تموم شد.............
#فصل_سوم
P⁴⁴
که صورتش کبود شده و معلوم بود داره فشار میخوره
تهیونگ: ام کو...
کوک: خفه
تهیونگ: باز حسودیت شد؟
کوک: گفتم خفه
تهیونگ: باشه ولی بدون از فردا اون پیشت نیست
کوک:(بهش اهمیت نمیده)
تهیونگ: اوک، من میرم پیش زنم
کوک: یک بار دیگه به ا/ت بگی زنم، عشقم و................. ازت نمیگذرم
تهیونگ: وا خوب درکت نمیکنم زنمه دیگه مگه نیست
کوک: نه
ا/ت: تروخدا دوباره شروع نکنین
کوک: باشه
تهیونگ: ام ا/ت عکاسیت تموم شد؟
ا/ت: اره عش......
کوک:(چشماشو برای ا/ت ریز میکنه میگع) داشتی میگفتی🤨🔪
تهیونگ: پفففففففف
ا/ت: ام هیچی
کوک: خانوم ا/ت برو به عروسیت برس
ا/ت: حالا من هی نمیخوام بزارم برم تو هی میگی برو
کوک: تهیونگ!
تهیونگ: بل
کوک: میشه تنهامون بزاری دو دقیقه
تهیونگ: باش😐
کوک: ببین ا/ت همون بلایی که نمیخواستم سرت بیاد داره میاد
ا/ت: چه بلایی؟
کوک: تو داری به اون علاقه مند میشی
ا/ت: من؟ من؟ اخه؟ من دلت کتک میخواد اره
کوک: نه جدی میگم
ا/ت: منم جدی گفتم
کوک: پس چرا اون موقع داشتی بهش میگفتی عشقم؟
ا/ت: اخه انقدر تو خونه به تو گفتم عشقم دهنم عادت کرده
کوک: تو باید فقط دهنت برای من عادت کنه
ا/ت: غیرتی کی بودی تو؟
کوک: هیس
ا/ت: باشه
تهیونگ: خانوم ا/ت نمیخواین بیایین؟
ا/ت: اومدم(برمیگرده یه چشمک برای کوک میزنه)
تهیونگ: بیا دیگههههههههههههه
ا/ت: اومدم اومدم
کوک: آه
*درحال برگزاری عروسی*
ا/ت: ام تهیونگ
تهیونگ: بل عشقم
ا/ت: 😒
تهیونگ: بگو دیگه
ا/ت: به نظرت حال کوک خوبه؟
تهیونگ: اهوم
ا/ت: خیلی نگرانشم
تهیونگ: 🤦🏻♀️
ا/ت: وا خو چیه؟
تهیونگ: هیچی
*درحال پارتی گرفتن*
ا/ت: من نمیتونم بدون کوک برقصم
تهیونگ: وایییییی
ا/ت:(میره پیش کوک)
کوک:............
ا/ت: حالت خوبه
کوک: راستشو بخوای نع
ا/ت: راستش من نمیتونم بدون تو برقصم میای باهم برقصیم
کوک: البته ولی مگه تهیونگ نیست؟
ا/ت: چرا هست ولی من میخوام با تو برقصم
کوک: باش(پا میشه و با ا/ت تانگو میرقص)
تهیونگ: هی
کوک: 😏😌
ا/ت: ووییی خیلی وقت بود تانگو نرقصیده بودیم
کوک: اهوم
ویو ا/ت
وقتی تانگو رقصیدنمون تموم شد.............
۲۸.۶k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.