عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_سوم
P⁴³
که باید اول عکس میگرفتیم خودمونو اماده کردیم
کوک: چاگیا؟
ا/ت: ب.. ب.. بل
کوک: چرا لک نت گرفتی؟
ا/ت: اخه استرس دارم
کوک: نگران نباش بعد یک هفته برمیگردی پیش خودم
ا/ت: 😊😭
کوک: گریه نکن ارایش قنشگت خراب میشه
ا/ت: باشه
تهیونگ: شما دوتا اون پشت چیکار میکنین
کوک: اخه به تو چه
ا/ت: من میرم فکر کنم تهیونگ منتظرمه
کوک: وایسا(دست ا/ت و میگیره و برای اخرین بار یه بوسه ی خیلی عمیق میزاره رو لب ا/ت)
ا/ت: آه کوکی دلم برات تنگ میشه
کوک: منم همینطور
تهیونگ: بیا دیگه
ا/ت: اومدم
ویو ا/ت
رفتم پیش تهیونگ و اقای عکس بردار اومد
🎈علامت عکس بردار ~🎈
~: خوب یه ژست عاشقانه بگیرین
ا/ت: مثلا چجوری؟
~: مثلا خیلی باید به هم نزدیک بشین
کوک:(دستشو مشت میکنه)
تهیونگ: خوب
ا/ت:(به تهیونگ خیلی نزدیک میشه)
~: خوب حالا لبای همو ببوسین
کوک:(درحال فشار خوردن) خدایا فقط ازت میخوام عکس برداری تموم بشه
تهیونگ:(داره میره سمت لبای ا/ت لباشو ببوسه)
ا/ت: نههه وایسین لطفا یه ژست دیگه بگیریم
~: ولی این تنها ژست عاشقونتون
تهیونگ: 🤨
کوک: هوم میدونستم 😏
~: لطفا این ژست روبگیرین
کوک: 😐
تهیونگ و ا/ت:(درحال بوسیدن لبای هم)
~: خوب ژست بعدی، تهیونگ باید دست بندازه دور کمر ا/ت خانوم و ا/ت هم دست بندازه دور گردن تهیونگ بعد به هم نگا
کنن و لبخند بزنن
ا/ت: زیر لب میگع: تف تو این زندگی
تهیونگ: زود باش
ا/ت: باش
کوک: اروم باش تو میتونی اروم باش چشم رو هم بزاری یک هفته گذشته
~: مرسی حالا عکسای تکی، اول از تهیونگ شروع میکنیم
ا/ت: اوه خداروشکر تموم شد میرم پیش کوک
کوک:......
ا/ت: کوک!
کوک: بله
ا/ت: خیلی اذیت شدی نه
کوک: معلوم نیست، دارم کبود میشم
ا/ت: منم خیلی اذیت ببخشید دیدی که سر اون ژست خیلی اذیت شدم
کوک: میدونم، فقط دعا میکنم یک هفته بگذره (میره رو صندلی میشینه)
ا/ت: 😔
~: نوبت عروس خانوم
ا/ت: باید برم
تهیونگ: اوه تموم شد بلخره(میره پیش کوک)
ویو تهیونگ
رفتم پیش کوک ببینم در چه حال دیدم که............
#فصل_سوم
P⁴³
که باید اول عکس میگرفتیم خودمونو اماده کردیم
کوک: چاگیا؟
ا/ت: ب.. ب.. بل
کوک: چرا لک نت گرفتی؟
ا/ت: اخه استرس دارم
کوک: نگران نباش بعد یک هفته برمیگردی پیش خودم
ا/ت: 😊😭
کوک: گریه نکن ارایش قنشگت خراب میشه
ا/ت: باشه
تهیونگ: شما دوتا اون پشت چیکار میکنین
کوک: اخه به تو چه
ا/ت: من میرم فکر کنم تهیونگ منتظرمه
کوک: وایسا(دست ا/ت و میگیره و برای اخرین بار یه بوسه ی خیلی عمیق میزاره رو لب ا/ت)
ا/ت: آه کوکی دلم برات تنگ میشه
کوک: منم همینطور
تهیونگ: بیا دیگه
ا/ت: اومدم
ویو ا/ت
رفتم پیش تهیونگ و اقای عکس بردار اومد
🎈علامت عکس بردار ~🎈
~: خوب یه ژست عاشقانه بگیرین
ا/ت: مثلا چجوری؟
~: مثلا خیلی باید به هم نزدیک بشین
کوک:(دستشو مشت میکنه)
تهیونگ: خوب
ا/ت:(به تهیونگ خیلی نزدیک میشه)
~: خوب حالا لبای همو ببوسین
کوک:(درحال فشار خوردن) خدایا فقط ازت میخوام عکس برداری تموم بشه
تهیونگ:(داره میره سمت لبای ا/ت لباشو ببوسه)
ا/ت: نههه وایسین لطفا یه ژست دیگه بگیریم
~: ولی این تنها ژست عاشقونتون
تهیونگ: 🤨
کوک: هوم میدونستم 😏
~: لطفا این ژست روبگیرین
کوک: 😐
تهیونگ و ا/ت:(درحال بوسیدن لبای هم)
~: خوب ژست بعدی، تهیونگ باید دست بندازه دور کمر ا/ت خانوم و ا/ت هم دست بندازه دور گردن تهیونگ بعد به هم نگا
کنن و لبخند بزنن
ا/ت: زیر لب میگع: تف تو این زندگی
تهیونگ: زود باش
ا/ت: باش
کوک: اروم باش تو میتونی اروم باش چشم رو هم بزاری یک هفته گذشته
~: مرسی حالا عکسای تکی، اول از تهیونگ شروع میکنیم
ا/ت: اوه خداروشکر تموم شد میرم پیش کوک
کوک:......
ا/ت: کوک!
کوک: بله
ا/ت: خیلی اذیت شدی نه
کوک: معلوم نیست، دارم کبود میشم
ا/ت: منم خیلی اذیت ببخشید دیدی که سر اون ژست خیلی اذیت شدم
کوک: میدونم، فقط دعا میکنم یک هفته بگذره (میره رو صندلی میشینه)
ا/ت: 😔
~: نوبت عروس خانوم
ا/ت: باید برم
تهیونگ: اوه تموم شد بلخره(میره پیش کوک)
ویو تهیونگ
رفتم پیش کوک ببینم در چه حال دیدم که............
۳۳.۰k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.