شاید تا همیشه
#رمان
#رمان_عاشقانه
چارده
اشوان با عصبانیت غرید ــ هی هیچی بهت نمیگم دور بر ندار برا من لا..شی لا..شی کن
ــ حالا که فکر میکنم عوضی هم هستی تو هیچ چه پسر چه دختر چه غرببه چه خانواده همتون عوضین همتون
اشوان ــ حرف دهنتو بفهم تا کاری نکردم از زندگیت هم پشیمون شی
ــ بروبابا. سرم رفت حالهم یقمو ول کن برو به کارایی که داشتی میکردیادامه بده مزاحم عشق بازیتون نمیشم چون نه نو برام نهمی نه این چرتو پرتا...
خواستم ادامه بدم که گرمی لب.اشو رو لب.ام حس کردم. اولس تو شک بودم اما بعد تقلا کردم تا در بیام از بغلش اما یه جور منو گرفته بود که نفسم نمیتونستم بکشم. خودش ازم جداشد
ــ حالم ازت بهم مبخوره حرو...مزاده آشغال
چشاش کاسه خون بود فکر کنم حسابی فه..شش دادم
اشوان با پوزخندــ خودت مجبورم کردی
ــ فقط ازم فاصله بگیر حرو...مزاده
اشوان ــ کاری نکن به جاهای بدتر کشیده شه
یه سیلی زدم تو گوشش که بد جور صدا داد جوری که پارمیدا برق از سرش پرید
ــ حتی دیگه لیاقت فه..ش دادن هم نداری بدبخت
پسره پفیوز. نه دیگه بیا ادامه هم بده حرو..مزاده، آشغال نج..س دویدم سمت خونه و خودمو رسوندم به میز
ساحل ــ کجا بودی کیان اومد دنبال تو...هی لبت؟ چی شده؟
ــ حوقله ندارم ساحل یه کاریش کن
ساحل ــ دنبالم بیا
کیان
نمیدونم رامش رفت کدوم سمت برا خمین اول تصمیم گرفتم بالارو بگردمبعد برم حیاطو بگردم
حرفی که اروین زد تو سرو اکو می، شد (بدون من هیچ جا نرو) برو بابا حال داشتا
رفتم تو اتاقی که رامش توش لباس عوض کرد ببینم هست یا نه تو اتاق نبود
این اتاق نزدیک ترین اتاق به راه پله بود
بالارو که گشتم اومدم برم پایین که یه مرده گفت ــ جون در خدمت باشم خانوم برگشتم سمت صدا
ــ مرتیکه خجالت بکش ادم وقتی مست میکنه نمیاد تو پارتی دختر... بازی کنه ها
مرده ــ کی گفته؟ ما میایم دقیقا برا همین کار
ــ واقــــــعا؟ اوکی باشه خوش بگزره
خواستم از پله ها برم پایین که
مرده گفت ــ کجا کجا؟ بودی حالا
ــ بروبابا مرتیکه بی نا...موس دلقک
مرده ــ کون فه..ش دادنشو
یهو اومد و جلو پله ها وایساد
اون یه قدم میومد جلو و من دوقدم میرفتم عقب تا اینکه خوردم به دیوار
یه دستشو گذاشت کنار سرم
مرده ــ هوم لبای خوشگلب داری بزار ببینم طعمشونم خوبه؟
ــ تو گُه مبخوری به من نزدیک شی
سرش هی میومد نزدیک تر. دیگه داشتم اشهدمو میخوندم که زهو به عقب کشیده شد
آروین ــ خجالت نمیکشی مرتیکه بی نا..موس بی شر..ف
شروع کرد به کتک زدن پسره
یه دختره ــ دیدی گفتم دوس دخترت لا..شیه آروین جون
ـــ حرف دهنتو بفهم زنیکه
آروین یه نکاه به دختره کرد و پسره رو ول مرد و به سمت من هجوم اورد
اروین ــ این کی بود؟
ــ هیشکی اومده بودم دنب...
آروین ــ هیس هیچی نگو
و بعد هولم داد تو اتاق
#رمان_عاشقانه
چارده
اشوان با عصبانیت غرید ــ هی هیچی بهت نمیگم دور بر ندار برا من لا..شی لا..شی کن
ــ حالا که فکر میکنم عوضی هم هستی تو هیچ چه پسر چه دختر چه غرببه چه خانواده همتون عوضین همتون
اشوان ــ حرف دهنتو بفهم تا کاری نکردم از زندگیت هم پشیمون شی
ــ بروبابا. سرم رفت حالهم یقمو ول کن برو به کارایی که داشتی میکردیادامه بده مزاحم عشق بازیتون نمیشم چون نه نو برام نهمی نه این چرتو پرتا...
خواستم ادامه بدم که گرمی لب.اشو رو لب.ام حس کردم. اولس تو شک بودم اما بعد تقلا کردم تا در بیام از بغلش اما یه جور منو گرفته بود که نفسم نمیتونستم بکشم. خودش ازم جداشد
ــ حالم ازت بهم مبخوره حرو...مزاده آشغال
چشاش کاسه خون بود فکر کنم حسابی فه..شش دادم
اشوان با پوزخندــ خودت مجبورم کردی
ــ فقط ازم فاصله بگیر حرو...مزاده
اشوان ــ کاری نکن به جاهای بدتر کشیده شه
یه سیلی زدم تو گوشش که بد جور صدا داد جوری که پارمیدا برق از سرش پرید
ــ حتی دیگه لیاقت فه..ش دادن هم نداری بدبخت
پسره پفیوز. نه دیگه بیا ادامه هم بده حرو..مزاده، آشغال نج..س دویدم سمت خونه و خودمو رسوندم به میز
ساحل ــ کجا بودی کیان اومد دنبال تو...هی لبت؟ چی شده؟
ــ حوقله ندارم ساحل یه کاریش کن
ساحل ــ دنبالم بیا
کیان
نمیدونم رامش رفت کدوم سمت برا خمین اول تصمیم گرفتم بالارو بگردمبعد برم حیاطو بگردم
حرفی که اروین زد تو سرو اکو می، شد (بدون من هیچ جا نرو) برو بابا حال داشتا
رفتم تو اتاقی که رامش توش لباس عوض کرد ببینم هست یا نه تو اتاق نبود
این اتاق نزدیک ترین اتاق به راه پله بود
بالارو که گشتم اومدم برم پایین که یه مرده گفت ــ جون در خدمت باشم خانوم برگشتم سمت صدا
ــ مرتیکه خجالت بکش ادم وقتی مست میکنه نمیاد تو پارتی دختر... بازی کنه ها
مرده ــ کی گفته؟ ما میایم دقیقا برا همین کار
ــ واقــــــعا؟ اوکی باشه خوش بگزره
خواستم از پله ها برم پایین که
مرده گفت ــ کجا کجا؟ بودی حالا
ــ بروبابا مرتیکه بی نا...موس دلقک
مرده ــ کون فه..ش دادنشو
یهو اومد و جلو پله ها وایساد
اون یه قدم میومد جلو و من دوقدم میرفتم عقب تا اینکه خوردم به دیوار
یه دستشو گذاشت کنار سرم
مرده ــ هوم لبای خوشگلب داری بزار ببینم طعمشونم خوبه؟
ــ تو گُه مبخوری به من نزدیک شی
سرش هی میومد نزدیک تر. دیگه داشتم اشهدمو میخوندم که زهو به عقب کشیده شد
آروین ــ خجالت نمیکشی مرتیکه بی نا..موس بی شر..ف
شروع کرد به کتک زدن پسره
یه دختره ــ دیدی گفتم دوس دخترت لا..شیه آروین جون
ـــ حرف دهنتو بفهم زنیکه
آروین یه نکاه به دختره کرد و پسره رو ول مرد و به سمت من هجوم اورد
اروین ــ این کی بود؟
ــ هیشکی اومده بودم دنب...
آروین ــ هیس هیچی نگو
و بعد هولم داد تو اتاق
۳.۶k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.