شـآ★پرك ٯلـبم
شـآ★پرك ٯلـبم
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐
"از دید هایری"
با ترس و خستگی به قصر رسیدم و مستیم رفتم تو اتاقم
+وای نزدیک بودا!!
اما اون خونآشام اونجا چیکار میکرد؟
اونا اجازه ندارن از مرز رد بشن
ولی از حق نگذریم... خیلی جذاب بود🛐
یعنی میشه دوباره ببینمش؟ باید اسمشو ازش بپرسم~~
"از دید جونگکوک"
تو راه قصر همش تو فکر اون دختر بودم
اون دختر خیلی خوشگل بود
ولی چرا اومده بود لب مرز؟
ممکن بود کسی بهش صدمه بزنه
اگه خوناشام دیگه ای میدیدش چی؟
اههه ولش کن جونگکوکا انقدر بهش فکر نکن
اصلا یه پری ضعیف چرا باید انقدر فکر تورو درگیر کنه
نه نه اصلا امکان نداره
من نمیتونم عاشق شده باشم
اونم عاشق یه پری
اره من عاشقش شدم
نههه نشدممممم(بچم خود درگیری داره)
خونسردیتو حفظ کن
به خودت مسلط باش
من عاشق اون نشدم...
همش سوتفاهمه
دوباره قیافه سردمو به خودم گرفتم و وارد قصرشدم...
«صبح روز بعد»
"از دید هایری"
دوباره مثل دیروز به اون مکان رفتم، اما اون آجوشی اونجا نبود
اواز خوندم،دراز کشیدم،پرواز کردم،دویدم،راه رفتم،بازی کردم،هرکاری بگی کردم
تقریبا پنج ساعت اونجا بودم
امیدمو از دست داده بودم و میخواستم برم که اون آجوشی بالاخره اومد
+اجوشی بالاخره اومدی
کمی سمتش رفتم و بهش گفتم
+آجوشی، میشه اسمتو بدونم؟
_اهههه بچه انقد به من نگو اجوشی،من فقط ۲۲ سالمه🥲
+باشه.حالا،میشه اسمتو بدونم؟
_اسمم جئون جانگکوکه.دوستای نداشتم کوکی صدام میکنن
+ج..ج..جئون.. جونگکوک؟
"راوی"
جئون جانگ کوک، کابوس همه پری ها
خدا نکنه یه وقت بتونه وارد این سرزمین بشه
همه جا آشوب میشه
حتی قدرتمند ترین پری،«کیم هایری»،ملکه آینده سرزمین پری ها،به پای قدرت های اون هم نمیرسه
"هایری"
ترس چشمامو گرفت و با تمام سرعت ازونجا فرار کردم و دیگه به پشت سرم نگاه نکردم
اون داره دنبالم میکنه؟
اگه بخواطر من بیاد تو این سرزمین و بلایی سر بقیه پری ها بیاره چی؟
همش این سوال هارو از خودم مپرسیدم
+باید به حرف مامان بزرگ گوش میکردم!
ℳ𝒪𝒯ℋ ℳ𝒴 ℋℰ𝒜ℛ𝒯
پــآرت:𝟐
"از دید هایری"
با ترس و خستگی به قصر رسیدم و مستیم رفتم تو اتاقم
+وای نزدیک بودا!!
اما اون خونآشام اونجا چیکار میکرد؟
اونا اجازه ندارن از مرز رد بشن
ولی از حق نگذریم... خیلی جذاب بود🛐
یعنی میشه دوباره ببینمش؟ باید اسمشو ازش بپرسم~~
"از دید جونگکوک"
تو راه قصر همش تو فکر اون دختر بودم
اون دختر خیلی خوشگل بود
ولی چرا اومده بود لب مرز؟
ممکن بود کسی بهش صدمه بزنه
اگه خوناشام دیگه ای میدیدش چی؟
اههه ولش کن جونگکوکا انقدر بهش فکر نکن
اصلا یه پری ضعیف چرا باید انقدر فکر تورو درگیر کنه
نه نه اصلا امکان نداره
من نمیتونم عاشق شده باشم
اونم عاشق یه پری
اره من عاشقش شدم
نههه نشدممممم(بچم خود درگیری داره)
خونسردیتو حفظ کن
به خودت مسلط باش
من عاشق اون نشدم...
همش سوتفاهمه
دوباره قیافه سردمو به خودم گرفتم و وارد قصرشدم...
«صبح روز بعد»
"از دید هایری"
دوباره مثل دیروز به اون مکان رفتم، اما اون آجوشی اونجا نبود
اواز خوندم،دراز کشیدم،پرواز کردم،دویدم،راه رفتم،بازی کردم،هرکاری بگی کردم
تقریبا پنج ساعت اونجا بودم
امیدمو از دست داده بودم و میخواستم برم که اون آجوشی بالاخره اومد
+اجوشی بالاخره اومدی
کمی سمتش رفتم و بهش گفتم
+آجوشی، میشه اسمتو بدونم؟
_اهههه بچه انقد به من نگو اجوشی،من فقط ۲۲ سالمه🥲
+باشه.حالا،میشه اسمتو بدونم؟
_اسمم جئون جانگکوکه.دوستای نداشتم کوکی صدام میکنن
+ج..ج..جئون.. جونگکوک؟
"راوی"
جئون جانگ کوک، کابوس همه پری ها
خدا نکنه یه وقت بتونه وارد این سرزمین بشه
همه جا آشوب میشه
حتی قدرتمند ترین پری،«کیم هایری»،ملکه آینده سرزمین پری ها،به پای قدرت های اون هم نمیرسه
"هایری"
ترس چشمامو گرفت و با تمام سرعت ازونجا فرار کردم و دیگه به پشت سرم نگاه نکردم
اون داره دنبالم میکنه؟
اگه بخواطر من بیاد تو این سرزمین و بلایی سر بقیه پری ها بیاره چی؟
همش این سوال هارو از خودم مپرسیدم
+باید به حرف مامان بزرگ گوش میکردم!
۶.۵k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.