.سلام. خیلی وقته نگفتم سلام. فکر کردم یادم رفته باشه، مث
.سلام. خیلی وقته نگفتم سلام. فکر کردم یادم رفتهباشه، مث همهچی. اما یادمه. سلام.هزار ساله حرف نزدیم، یعنی حرفی هم نبوده. صبح دوستت گفت حالم رو پرسیدی و نگرانی، گفتم دو خط بنویسم برات. نگران که نیستی، میدونم. دوستت اینجوری گفت. هوا بارونه اینجا. صبح رفتم کوه، مه بود. تو بیراهه نشستم و آتیش روشن کردم و کتاب خوندم و مست کردم. مث قدیما. کتابش خیلی قشنگه، اگه مث قبلنا بود تیکههای خوبش رو واسهت میفرستادم میگفتم ببین این همینگوی پدسگ چقد خوبه، بعد تو واسهم مینوشتی اما تو از همه بهتری، قند تو دلم آب میشد. اما هیچی مث قبل نیست. میخوام بگم از اون آبان که خون از شهر سر رفت، دلم دیگه دل نشد. حتی واسه تو. حتی با تو.حالا واسّادم بغل پنجره به بارون نگاه میکنم. همهچی دوره رییس. یا من دور شدم از همهچی. آقافروغی داره میخونه مث لاکپشت تو خودم قایم شدم. من قایم نشدم ولی، نامرئی شدم. مث یه مورچهی سیاه رو یه سنگ سیاه تو یه شب سیاه. هستم اما به چشم نمیام. آدم اگه به چشم کسی که میخواد نیاد، بعدش دیگه نامرئی میشه. کوتاهش کنم که حوصلهت سر نره. مث قبل یه دونهی پیزوری برفم، فقط مث قبل کف دست تو آب نمیشم. دستت دوره، خودت دوری، صدات رو یادم رفته از بس صدام نکردی. حالم رو پرسیدهبودی، پرسیدن نداره، ولی خوبم. هنوز زود گریهم میگیره، هنوز آدما رو میخندونم، هنوز شوخیای مزخرف میکنم و بعدش پشیمون میشم، هنوز حسود و کلهخراب و دیوونهم، هنوز وقتی بارون بیاد دلم تنگ میشه برای وقتایی که بارون میومد و پر میشدم از شوق دیدنت و گفتن جملهی بیا بغلم سردمه.شما هم که حال خوبی داری. خبرش رو دارم. خیلی وقته فهمیدم من از هرکی برم، حالش بهتره. حالا بخند و گوشواره شو به گوش دنیا که قشنگه. چه خوبه که حالم رو پرسیدی. دلم تنگ شدهبود واسه این که واسهت بنویسم. آخر نامهس، ته حرفم تویی همیشه. ای آدم ظریف خواستنی که مث زن شعرهای منزوی حتی نبودنت هم اعجازه، هیچوقت نگفتم برات که لبات سنگ مزارم بود، رفتی و شدم میت بی کفن بی گور. اگه شد گاهی از دور ببوس، سردمه.همین.
#حمیدسلیمی
#فریدون_فروغی
#حمیدسلیمی
#فریدون_فروغی
۱۷.۴k
۰۳ آذر ۱۴۰۲