p2
p2
سریع رفتم خونه......باورم نمیشه وی رو دیدم ....وقت ناهار شد و رفتم تا از بیرون غذا بگیرم
رفتم رستوران ....وقتی رفتم سر صندوق جیمین رو دیدم!!! داشت ادیتامو میدید که سر شو چرخوند و منو دید
جیمین : ت...و ...تو .. ا...ت...ی؟
ا/ت : شما...ج..جیم...ی..ن...هستین؟
همینجوری خشکم زده بود......بعد چند ثانیه به خودم اومدم و غذا رو سفارش دادم
جیمین : من ادیت هاتو خیلی دوست دارم ... یعنی اعضا هم دوست دارن
ا/ت : م..م..نونم راستش من ارمیم و یکمی شوکه شدم... ببخشید......
جیمین : نه بابا خیلی خوشحال شدم دیدمت بای😊
ا/ت : منم ، خدافظ👋
غذامو بردم خونه بخورم
_۴۰ مین بعد
غذامو خوردم و نشستم دوباره ادیت زدم انقد طول کشید که نفهمیدم کی خوابم برد
وقتی بیدار شدم گوشیمو روشن کردم ساعت ۵ عصر بوددد!! باید خونه رو تمیز می کردممممم
عین فشنگ خونه رو تمیز کردم 😂(کمبود لغت)
رفتم تو اتاقم یاد مامانم افتادم.....۲ساله ندیدمش دلم براش تنگ شده....🥺یه قطره اشکی از چشمم افتاد سریع پاکش کردم خواهرم دندونپزشکه و توی لس انجلسه اونم خیلی وقته ندیدم😢........خودمو جمع و جور کردم
کمدمو باز کردم باید برای فردا یه لباس انتخاب کنم
یه لباس برداشتمو انداختم رو کاناپه
داشت شب میشد واسه شام رولت تخم مرغ درست کردمو خوردم...داشتم تلوزیون میدیدم که گوشیم زنگ خورد اون....
_
اس ۲و۳ لباس ا/ت
اس ۴ رولت تخم مرغ
ببخشید اگه مزخرف بود نظرتون رو بگید و اینکه ادامه بدم یا نه
سریع رفتم خونه......باورم نمیشه وی رو دیدم ....وقت ناهار شد و رفتم تا از بیرون غذا بگیرم
رفتم رستوران ....وقتی رفتم سر صندوق جیمین رو دیدم!!! داشت ادیتامو میدید که سر شو چرخوند و منو دید
جیمین : ت...و ...تو .. ا...ت...ی؟
ا/ت : شما...ج..جیم...ی..ن...هستین؟
همینجوری خشکم زده بود......بعد چند ثانیه به خودم اومدم و غذا رو سفارش دادم
جیمین : من ادیت هاتو خیلی دوست دارم ... یعنی اعضا هم دوست دارن
ا/ت : م..م..نونم راستش من ارمیم و یکمی شوکه شدم... ببخشید......
جیمین : نه بابا خیلی خوشحال شدم دیدمت بای😊
ا/ت : منم ، خدافظ👋
غذامو بردم خونه بخورم
_۴۰ مین بعد
غذامو خوردم و نشستم دوباره ادیت زدم انقد طول کشید که نفهمیدم کی خوابم برد
وقتی بیدار شدم گوشیمو روشن کردم ساعت ۵ عصر بوددد!! باید خونه رو تمیز می کردممممم
عین فشنگ خونه رو تمیز کردم 😂(کمبود لغت)
رفتم تو اتاقم یاد مامانم افتادم.....۲ساله ندیدمش دلم براش تنگ شده....🥺یه قطره اشکی از چشمم افتاد سریع پاکش کردم خواهرم دندونپزشکه و توی لس انجلسه اونم خیلی وقته ندیدم😢........خودمو جمع و جور کردم
کمدمو باز کردم باید برای فردا یه لباس انتخاب کنم
یه لباس برداشتمو انداختم رو کاناپه
داشت شب میشد واسه شام رولت تخم مرغ درست کردمو خوردم...داشتم تلوزیون میدیدم که گوشیم زنگ خورد اون....
_
اس ۲و۳ لباس ا/ت
اس ۴ رولت تخم مرغ
ببخشید اگه مزخرف بود نظرتون رو بگید و اینکه ادامه بدم یا نه
۲.۶k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.