ܩߊ ܘ ܦ̈ܢܚ݅ܝ̇ߺܭَܩܢ
ܩߊܘ ܦ̈ܢܚ݅ܝ̇ߺܭَܩܢ
#گندم
جلوی در رفتم کلیدو باز کنم که یو مامانم درو باز کرد
_اع سلام دخترای قشنگه منننن
+چطوری مامان سوگند جون
_قربونت برم دخترم
شماها چطوریننن بیاین تو من برم یه سر خونه همسایه سری برمیگردم
باشه ((هردو))
وارد خونه ک شدیم تازه درک کردم ک هیچ خونه ای بی مامان نمیشه دوباره بوی غذای تازه و خوشمزش
دلم قنج رفت
_میگم پرستش؟
+جونم
_امروز با بچه ها بریم کافه
+امروز ؟ عهد روزی ک انقد کار دارم ک غمم گرفته
_شب میریمممم مامانم ک چند روزیه هی میگه برم پیشه خاله اینا
اونو میرسونیم بعد میریم
+باز آرمان و خاله؟
بابااا تو ک باهاش کاری نداری مامان میره
_ چی بگم؟
+شبم موقع رسیدن به خونه این سوپرایزه رو به مامان میگیممممم
_باشه فقط کارم امروز خیلی فشرده تر میشه ولی ب مامان هیچ نگو میگم هر دومون بعد از ظهرم باید میرفتیم سرکار
اگ ارمان خان سوتی نده
+تو و اون یه زمانی رابطه داشتین الان هر کی سویه خودشه بعدشم زن و شوهر ک نبودین
_دیگه نمیخام بحثش شه ولش کن
ک یهو مامان دره خونه رو باز کرد
_خوب خوببب چه خبرا؟
(پرستش)
+هستیم مامان تو چی؟
دیگه دلت ک درد نگرف؟
_نه قربونت همون دیشبیه بود ک بردینم بیمارستان
خالتون میگف ارمانم ماهارو دیده
+اون دیگه از کجا پیداش شد
_چ میدونم خالت میگف داشته واسه من دارو میگرفته
+پسره ..
_اع با خواهرزادم اینطوری صحبت نکنا((خنده))
بیاین بیاین واستون قیمه درست کردم بخوریم ک سرد نشه
ناهارو خوردیم
داشتیم آماده میشدیم ک من برم دانشگاه و پرستش بره سرکار
_شما دانشگاتون انقد فشردس؟چرا یه تایمه استراحت ندارین شما؟
((پرستش ))
+دیگه چه کنیم مامان
راستی بعد از ظهر میام دنبالت شما برو خونه خاله ما بعد دانشگاه با رفیقامون کافه قرار داریم مامان
_ولی خالتون گف شمام بیاین
+مامانننن بهش بگو وقت ندارن قربونت
_میخاد راجبه خونه صحبت کنه
ادامه دارد...
#گندم
جلوی در رفتم کلیدو باز کنم که یو مامانم درو باز کرد
_اع سلام دخترای قشنگه منننن
+چطوری مامان سوگند جون
_قربونت برم دخترم
شماها چطوریننن بیاین تو من برم یه سر خونه همسایه سری برمیگردم
باشه ((هردو))
وارد خونه ک شدیم تازه درک کردم ک هیچ خونه ای بی مامان نمیشه دوباره بوی غذای تازه و خوشمزش
دلم قنج رفت
_میگم پرستش؟
+جونم
_امروز با بچه ها بریم کافه
+امروز ؟ عهد روزی ک انقد کار دارم ک غمم گرفته
_شب میریمممم مامانم ک چند روزیه هی میگه برم پیشه خاله اینا
اونو میرسونیم بعد میریم
+باز آرمان و خاله؟
بابااا تو ک باهاش کاری نداری مامان میره
_ چی بگم؟
+شبم موقع رسیدن به خونه این سوپرایزه رو به مامان میگیممممم
_باشه فقط کارم امروز خیلی فشرده تر میشه ولی ب مامان هیچ نگو میگم هر دومون بعد از ظهرم باید میرفتیم سرکار
اگ ارمان خان سوتی نده
+تو و اون یه زمانی رابطه داشتین الان هر کی سویه خودشه بعدشم زن و شوهر ک نبودین
_دیگه نمیخام بحثش شه ولش کن
ک یهو مامان دره خونه رو باز کرد
_خوب خوببب چه خبرا؟
(پرستش)
+هستیم مامان تو چی؟
دیگه دلت ک درد نگرف؟
_نه قربونت همون دیشبیه بود ک بردینم بیمارستان
خالتون میگف ارمانم ماهارو دیده
+اون دیگه از کجا پیداش شد
_چ میدونم خالت میگف داشته واسه من دارو میگرفته
+پسره ..
_اع با خواهرزادم اینطوری صحبت نکنا((خنده))
بیاین بیاین واستون قیمه درست کردم بخوریم ک سرد نشه
ناهارو خوردیم
داشتیم آماده میشدیم ک من برم دانشگاه و پرستش بره سرکار
_شما دانشگاتون انقد فشردس؟چرا یه تایمه استراحت ندارین شما؟
((پرستش ))
+دیگه چه کنیم مامان
راستی بعد از ظهر میام دنبالت شما برو خونه خاله ما بعد دانشگاه با رفیقامون کافه قرار داریم مامان
_ولی خالتون گف شمام بیاین
+مامانننن بهش بگو وقت ندارن قربونت
_میخاد راجبه خونه صحبت کنه
ادامه دارد...
۱۳.۶k
۲۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.