سلام این اولین پارت رمان تب داغ هوس هستش .حمایت کنید...
رمان تب داغ هوس #پارت اول🥰 دلم به شدت شور ميزد تو وجودم غوغايي به پا بود آخه تا حالا از اين کارا نکرده بودم داشتم خط قرمز هايي که در فرا خودم بودو زير پا ميذاشتم حس هاي متفاوت با وجدانم در افتاده بودن يکي در وجودم ميگفت:«چرا اومدي احمق اگر يه آشنا ببينتت چي؟برگرد تا دير نشده» اگر مامان و بابا بفهمند؟...واي اونا هيچي نعيمو بگو مامور عذاب واي اون قيافه اي که در تصور فانتيزيم شبيه يکي از هيولا هاي موذي کارتون هيولاها بود اومد تو ذهنم اگر بفهمه خون به پا ميکنه کلا براي نعيم هميشه همه کاراي من عيب بود ولي وقتي همون کارا رو خودش انجام ميداد خير بود اه بره گمشه اصلادوست داشتم بيام –آينده ات چي؟ اگر اين پسره اوني نباشه که خودشو معرفي کرده و آينده اتو خراب کنه چي؟وااااااااييي مصيبت ها _باز شروع شد آيه يأس خوندن تو تمومي نداره ...بلند شو نفس تا دير نشده برو هنوز نيومده آينده اتو با اين دوستي هاي نا پايدار خراب نکن ،ميتوني خط موبايلتو عوض کني اون که جز يه شماره ازت چيزي نداره خطتو که عوض کني ديگه نميتونه پيدات کنه قضيه فيصله پيدا ميکنه تمام؛
۴.۵k
۲۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.