گیسو قسمت ششم
بعد از گذشت چند دقیقه بالاخره سوپ سرآشپز در کاسه های چوبی خیلی خوشگل و با سلیقه روی میز اومد و لیلی که دیگه حالا حسابی باهامون دوست شده بود با صدای خیلی مهربون و صمیمی گفت نوش جان. تشکر کردیم و اولین قاشق سوپ را که خوردیم گفتیم چقدر خوشمزه ست. گیسو گفت به نظر تو دختری که برای شوهر و فرزندانش آشپزی می کنه و حسابی وقت و سلیقه به خرج میده کار بیهوده ای می کنه؟ گفتم صد در صد کار فوقالعاده با ارزشی می کنه. اما اگر تمام لحظات زندگی و عمرش و جوانیش را داره فقط برای آشپزی و کار های خونه میزاره خیلی دردناک و تأسف انگیزه. یه آدم با استعداد ها و توانایی های خیلی زیادی به دنیا میاد. بعد فقط استعداد آشپزی و کدبانویی و خانه داری را پرورش میده و بقیه هیچی به هیچی. اگر یه آدمی هیچ استعداد و توانایی دیگری نداشت خب اون فرق می کنه. ولی اگه واقعا میتونه کارهای دیگری هم انجام بده باید فرصت و امکان و اجازه پرورش همه توانایی ها و استعداد هاش را داشته باشه. گیسو سری تکون داد و گفت خیلی جالبه. اونوقت تو پدر شدن و مادر شدن را کار بیهوده و بی ارزشی میدونی؟ گفتم معلومه که نه. به شرطی که عاقلانه و آگاهانه بچه دار بشی. اگه بتونی فرزندان موفق و با شرافت تربیت کنی هرچه بیشتر بهتر. ولی اگه واقعا هیچ آگاهی و امکاناتی نداری در فقر و بدبختی و نادانی بچه دار شدن جز جنایت چه معنا و مفهومی داره؟ باید بتونیم شرایط مناسب رشد و پیشرفت فرزندان را فراهم کنیم. یه لحظه توی چشمای معصوم و زیبای گیسو نگاه کردم. دیدم یه قطره درشت اشک افتاد روی گونه های قشنگش. گفتم گیسو جان! من حرف بدی زدم؟ با حرفام ناراحتت کردم؟ تو رو خدا ببخش. منظوری نداشتم. خواستم جواب سؤالت را بدم...
#جذاب #خاص
#جذاب #خاص
۴.۲k
۲۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.