خوب شد آمدی ، از بس که به هم ریخته ام
خوب شد آمدی ، از بس که به هم ریخته ام
؛منطق و عشق و هوس را به هم آمیخته ام !
بغلم کن ، دلِ تنهام ، بغل می خواهد ...
روحِ دیوانه ی من ، شعر و غزل می خواهد
بغلم کن که تنم یخ زده از بی بغلی ،کام من تلخ شد از بی شکری ، بی عسلی !
تو شرابی و تویی قندِ مکرر ، جانا !صنمی ، معجزه ای !
أَسأَلُکَ إِیمانا ...طاقتِ ماندن و صد حادثه دیدن داری ؟
طاقتِ حرف ، ز دیوانه شنیدن داری ؟ !
می توانی همه ی کار و کَست باشم من ؟
همه باشند ولیکن ، نفست باشم من ؟ !
نقطه ی عطفِ نگاهِ تو فقط ، من باشم
با نگاهت وسطِ مرزِ شکفتن باشم ... ؟
خوب شد آمدی اصلا ، تو که باشی حل است
با تو سامانه ی غم های دلم ، منحل است ...
باش تا شعر و غزل از لبِ من نوش کنی ،
باش تا غصه ی آفآق ، فراموش کنی ...❤ ❤
؛منطق و عشق و هوس را به هم آمیخته ام !
بغلم کن ، دلِ تنهام ، بغل می خواهد ...
روحِ دیوانه ی من ، شعر و غزل می خواهد
بغلم کن که تنم یخ زده از بی بغلی ،کام من تلخ شد از بی شکری ، بی عسلی !
تو شرابی و تویی قندِ مکرر ، جانا !صنمی ، معجزه ای !
أَسأَلُکَ إِیمانا ...طاقتِ ماندن و صد حادثه دیدن داری ؟
طاقتِ حرف ، ز دیوانه شنیدن داری ؟ !
می توانی همه ی کار و کَست باشم من ؟
همه باشند ولیکن ، نفست باشم من ؟ !
نقطه ی عطفِ نگاهِ تو فقط ، من باشم
با نگاهت وسطِ مرزِ شکفتن باشم ... ؟
خوب شد آمدی اصلا ، تو که باشی حل است
با تو سامانه ی غم های دلم ، منحل است ...
باش تا شعر و غزل از لبِ من نوش کنی ،
باش تا غصه ی آفآق ، فراموش کنی ...❤ ❤
۱.۲k
۲۶ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.