💜 💜 💜 💜
💜 💜 💜 💜
عشــــــق...
پارت 118
مهرداد:
با جیغ لیلی از جا پریدم ومتعجب نگاهش کردم با خشم غرید: این دختره کیه زنگ زده رو گوشی ات
گوشی رو ازش گرفتم وگفتم :به گوشی من دست نزن اینو چند بار بگم
لیلی: داری چه غلطی می کنی مهرداد
نفسمو فوت کردم ونگاش کردم
- چیزی نیست لیلی تو منو نمی شناسی
با بغض گفت : پس این کیه
- هم کلاسی ام
لیلی: هم کلاسی ات میاد خونه ات
- لیلی خستم یه کاری نکن برگردم
لیلی : دوماه که نیومدی اینم روش دیگه تو سال جدیدمیومدی
پتو رو کنار زدم واز تخت اومدم پایین دستمو گرفت وگفت : مهرداد چرا فکر می کنی من مقصرم
- هستی نیستی ؟
لیلی : چه می دونستم این اتفاق می خواد بیفته
نگاهش کردم واسه اولین بار دلم براش سوخت
- اگه اون شب لعنتی اون اتفاق نمیفتاد اون بچه بی گناه به وجود نمیومد
لیلی : یه جوری رفتار نکن که خودتو بی تقصیر نشون بدی تو خودت مقصری
دستشو پس زدم وگفتم : فقط خفه شو بی حیا الانم میرم فقط اومدم مادرم رو ببینم
- مادرت یا عشقت
برگشتم طرفش وسیلی محکمی زدم تو صورتش
- یه بار دیگه این گ*ـــه رو بخوری بخدا قسم تیکه پاره ات می کنم
با وحشت نگاهم کردم رفتارم دست خودم نبودم پیرهنمو از رو تخت مانی برداشتم نگاهی به جاش انداختم دلم ضعف می رفت واسه یه بار دیدنش
از اتاق مانی اومدم بیرون ورفتم پایین وصورتم رو شستم بدجوری چشام پف کرده بود چند بار آب یخ زدم به صورتم واومدم بیرون مامان با دیدنم لبخندی زدواومد بغلم کرد
- الهی قربونت برم نفس مادر آخه نمیگی مامانت دق می کنه
بغلش کردم آغوشش پراز آرامش بود
- حسودیم میشه هان
رومو برگردوندم محسن رو نگاه کردم قیافه اونم تعریفی نداشت پیشونی مامان رو بوسیدم وگفت : ببخش مامان هم درس هام زیاد هم دوست ندارم بیام جای خالی مانی رو ببینم
عشــــــق...
پارت 118
مهرداد:
با جیغ لیلی از جا پریدم ومتعجب نگاهش کردم با خشم غرید: این دختره کیه زنگ زده رو گوشی ات
گوشی رو ازش گرفتم وگفتم :به گوشی من دست نزن اینو چند بار بگم
لیلی: داری چه غلطی می کنی مهرداد
نفسمو فوت کردم ونگاش کردم
- چیزی نیست لیلی تو منو نمی شناسی
با بغض گفت : پس این کیه
- هم کلاسی ام
لیلی: هم کلاسی ات میاد خونه ات
- لیلی خستم یه کاری نکن برگردم
لیلی : دوماه که نیومدی اینم روش دیگه تو سال جدیدمیومدی
پتو رو کنار زدم واز تخت اومدم پایین دستمو گرفت وگفت : مهرداد چرا فکر می کنی من مقصرم
- هستی نیستی ؟
لیلی : چه می دونستم این اتفاق می خواد بیفته
نگاهش کردم واسه اولین بار دلم براش سوخت
- اگه اون شب لعنتی اون اتفاق نمیفتاد اون بچه بی گناه به وجود نمیومد
لیلی : یه جوری رفتار نکن که خودتو بی تقصیر نشون بدی تو خودت مقصری
دستشو پس زدم وگفتم : فقط خفه شو بی حیا الانم میرم فقط اومدم مادرم رو ببینم
- مادرت یا عشقت
برگشتم طرفش وسیلی محکمی زدم تو صورتش
- یه بار دیگه این گ*ـــه رو بخوری بخدا قسم تیکه پاره ات می کنم
با وحشت نگاهم کردم رفتارم دست خودم نبودم پیرهنمو از رو تخت مانی برداشتم نگاهی به جاش انداختم دلم ضعف می رفت واسه یه بار دیدنش
از اتاق مانی اومدم بیرون ورفتم پایین وصورتم رو شستم بدجوری چشام پف کرده بود چند بار آب یخ زدم به صورتم واومدم بیرون مامان با دیدنم لبخندی زدواومد بغلم کرد
- الهی قربونت برم نفس مادر آخه نمیگی مامانت دق می کنه
بغلش کردم آغوشش پراز آرامش بود
- حسودیم میشه هان
رومو برگردوندم محسن رو نگاه کردم قیافه اونم تعریفی نداشت پیشونی مامان رو بوسیدم وگفت : ببخش مامان هم درس هام زیاد هم دوست ندارم بیام جای خالی مانی رو ببینم
۷۷.۰k
۲۱ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.