جاری ست تیر، چو آبشارانی از غزل
جاریست تیر، چو آبشارانی از غزل
دیدارهای عاشقانهی مان در همین محل
هر قصهای که نام تو را داشت، خواندهام
در کوچههای خاطره، در قصه، در مَثَل
بانوی بوسهام، لبِ من داغ عشق توست
وقتی گرفتهای تو مرا سخت در بغل
با چشم پر شراب تو پر میشوم ز عشق
یک اتفاق، که هرگز نیفتاده در عمل
تنگ است دکمه دکمهی پیراهن دلم
وا میشود به ذوق دیدن تو در همین غزل
دیدارهای عاشقانهی مان در همین محل
هر قصهای که نام تو را داشت، خواندهام
در کوچههای خاطره، در قصه، در مَثَل
بانوی بوسهام، لبِ من داغ عشق توست
وقتی گرفتهای تو مرا سخت در بغل
با چشم پر شراب تو پر میشوم ز عشق
یک اتفاق، که هرگز نیفتاده در عمل
تنگ است دکمه دکمهی پیراهن دلم
وا میشود به ذوق دیدن تو در همین غزل
۳۶۷
۲۵ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.