من براش مثله یه دریا بودم
من براش مثله یه دریا بودم
که هر وقت دلش میگرفت میومد و ساعت ها پیشم میشستو با اون نگاه نازو بچگونش به منو خورشید در حال غروب ذل میزد و زیر لب آروم درد و دل میکرد و وقتی که شب میشد پاچه هاشو میزد بالا و میومد توی آغوشم اشکاشو پاک میکردو میرفت
که هر وقت دلش میگرفت میومد و ساعت ها پیشم میشستو با اون نگاه نازو بچگونش به منو خورشید در حال غروب ذل میزد و زیر لب آروم درد و دل میکرد و وقتی که شب میشد پاچه هاشو میزد بالا و میومد توی آغوشم اشکاشو پاک میکردو میرفت
۲.۰k
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.