معجزه عشق prt 18
#معجزه_عشق #prt_18
************
یونگجه:مارک هیونگ ما سرخود جایی نمیره ، من مطمئنم اون دختری کله شق تو دردسر انداختتش
جه بوم : Hiiiiiیونگجه شی به چی انقدر عمیق فکر میکنی و همینجور ابروهات گره میخوره !!!
یونگجه: دارم فکر میکنم اون دختره چی ب سر هیونگمون آورده ..
نیاز : یاااا شما دوتا ک میدونین نجوای ما دختره پس چرا نگران مارک هیونگتون هستین ک پسره !!ما هزار تا فکر تو سرمون داره میچرخه ..
هستی : والا .. دوست بیچارمم الان امنیت نداره
کامیلا: ولی ب نظر من مارک امنیت نداره
هستی:پوووف
الان باید ب این فکر کنیم ک کجا بریم دنبالشون بگردیم !! جنگل کوچیکی هم ک نیس، خیلیم تاریکه و ترسناک
جینیونگ : حق با دختراس .. بیاین بریم دنبالشون تا زودتر پیداشون کنیم
*راوی*
فکر های ترسناکی تو سر اعضای گات سون در حال رفت و آمد بود ..مارک توان حالش خوبه ؟اگه jyp متوجه بشه چی !! اون آنتی فن های همیشه در صحنه
***
مارک : ما کجا هستیم !! اگه ب حرفای این دختره سر خود و لجباز گوش نداده بودم الان وضعیت من این نبود .نجوا : یااا زیر لب چی میگی !! وضعیت الان منم با تو یکیه فکر دختر مردم نیسی ! اوردیش تو جنگل گمش کردی دو قورت و نیمتم باقیه !!
مارک : ببین نیاز حالا ک گم شدیم جر و بحث فایده نداره ! اوکی ؟
نجوا : اولا من نیاز نیستم نجوام ..دوما بهتره تا طلوع خورشید صبر کنیم تا چشممون ببینه
مارک : ..
صداهای بقیه ب گوشمون میرسید ولی فکر میکردیم داریم توهم میزنیم بخاطر همین دنبال صداها نمیرفتیم و اونارو نادیده میگرفتیم اما بعد از چند دقیقه با کم و زیاد شدن صدا ها متوجه شدیم احساسمون واقعی بوده و توهمی در کار نبوده
مارک : این صدای بم بمه .. دقت کن ! تو هم میشنوی درسته !!
نجوا : آره منم متوجه میشم .. پس بیا ما هم اونارو صدا بزنیم بلکه پیدامون کنن و از دستت راحت شم
منو مارک شروع کردیم ب صدا کردن اسم اعضا و دخترا ..
هستییییییی . نیاااااز . کامیلاااا ..جه بوووم .. یونگجههههه .. جینیونگ ..یوگیوممممم .. بم بممم ..
یونگجه : من صداشون رو میشنوممم رد صدا رو گرفتمم بیاین بریم ..صدای همه با حرف یونگجه قطع شد و صدای قدم های تند تند اونا بیشتر ب گوشمون رسید ..منو مارک نگاهی ب همدیگه کردیم و گفتیم بالاخره پیداشون کردیم
پایان پارت هجده
************
یونگجه:مارک هیونگ ما سرخود جایی نمیره ، من مطمئنم اون دختری کله شق تو دردسر انداختتش
جه بوم : Hiiiiiیونگجه شی به چی انقدر عمیق فکر میکنی و همینجور ابروهات گره میخوره !!!
یونگجه: دارم فکر میکنم اون دختره چی ب سر هیونگمون آورده ..
نیاز : یاااا شما دوتا ک میدونین نجوای ما دختره پس چرا نگران مارک هیونگتون هستین ک پسره !!ما هزار تا فکر تو سرمون داره میچرخه ..
هستی : والا .. دوست بیچارمم الان امنیت نداره
کامیلا: ولی ب نظر من مارک امنیت نداره
هستی:پوووف
الان باید ب این فکر کنیم ک کجا بریم دنبالشون بگردیم !! جنگل کوچیکی هم ک نیس، خیلیم تاریکه و ترسناک
جینیونگ : حق با دختراس .. بیاین بریم دنبالشون تا زودتر پیداشون کنیم
*راوی*
فکر های ترسناکی تو سر اعضای گات سون در حال رفت و آمد بود ..مارک توان حالش خوبه ؟اگه jyp متوجه بشه چی !! اون آنتی فن های همیشه در صحنه
***
مارک : ما کجا هستیم !! اگه ب حرفای این دختره سر خود و لجباز گوش نداده بودم الان وضعیت من این نبود .نجوا : یااا زیر لب چی میگی !! وضعیت الان منم با تو یکیه فکر دختر مردم نیسی ! اوردیش تو جنگل گمش کردی دو قورت و نیمتم باقیه !!
مارک : ببین نیاز حالا ک گم شدیم جر و بحث فایده نداره ! اوکی ؟
نجوا : اولا من نیاز نیستم نجوام ..دوما بهتره تا طلوع خورشید صبر کنیم تا چشممون ببینه
مارک : ..
صداهای بقیه ب گوشمون میرسید ولی فکر میکردیم داریم توهم میزنیم بخاطر همین دنبال صداها نمیرفتیم و اونارو نادیده میگرفتیم اما بعد از چند دقیقه با کم و زیاد شدن صدا ها متوجه شدیم احساسمون واقعی بوده و توهمی در کار نبوده
مارک : این صدای بم بمه .. دقت کن ! تو هم میشنوی درسته !!
نجوا : آره منم متوجه میشم .. پس بیا ما هم اونارو صدا بزنیم بلکه پیدامون کنن و از دستت راحت شم
منو مارک شروع کردیم ب صدا کردن اسم اعضا و دخترا ..
هستییییییی . نیاااااز . کامیلاااا ..جه بوووم .. یونگجههههه .. جینیونگ ..یوگیوممممم .. بم بممم ..
یونگجه : من صداشون رو میشنوممم رد صدا رو گرفتمم بیاین بریم ..صدای همه با حرف یونگجه قطع شد و صدای قدم های تند تند اونا بیشتر ب گوشمون رسید ..منو مارک نگاهی ب همدیگه کردیم و گفتیم بالاخره پیداشون کردیم
پایان پارت هجده
۸.۹k
۳۰ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.