پارت ۳۷
پارت ۳۷
اینهمه فشار از من خارج بود داد کشیدم داد کشیدم تا راحت شم
من: ببین فک یکنی من یه ادم علاف و راحتم که هیچ دغدغه ای نداره؟؟؟ فک میکنی من همیشه حوصله دارم؟؟؟؟
فک میکنی که چی منم زجر میکشم خانوم خانوما منم دل دارم هه امروز وضعیت خوبی نداشتم میفهمی از کنترلم خارج بود با هزار دنگ و فنگ بیام دانشگاه و هیچی بلد نیستم تحویلم بدن میدونم داد زدنم اشتیاه بود ولی
نفس خانوم کلاس من حرمتتتتت داااااااااره
اروم شده بودم.. اروم شده بود کیفشو برداشت اشکاشو پاک کرد ولی تا دهنشو با. کرد دوباره ریختن
نفس: باشه باشه ولی با این توجیهاتون غرورم برنمیگرده هه لطفا از ایم به بعد دقت کنین عقده هاتونو سره کی خالی میکنین
اشکش ریخت و کولشو انداخت رو دوشش
نفهمیدم اون حرکت چی بود ولی میدونم از فرط عصبانیت بود مچشو گرفتم و کشیدم طرف خودم
اون وزنه پر
من با قدرت زیاد
و تنها چیزی ک فهمیدم پرت شدنش تو بغلم یود
اینو نمیخواستم قصدم این نبود ولی
دوتامونم خفه شدیم انکار تو شوک این حرکت بودیم
تو بغلم افتاده یود و من از شدت ترس اینکه نیوفته سفت بغلش کرده بودم
به خودم اومدم خم شدم رو شونش
کنار گوشش و
من: زیاد بزرگ بازی میکنی حواست باشه چیکار میکنی کوچولو من قیافم ارومه ولی همیشه اینطوری نیستم
قشنگ صدای ضربان تند قلبش تو گوشام بود
دستامو ازاد کردم
دویید رفت بیرون
خودمو پرت کردم رو صندلم
پوووووووووووف خدااااااا خودت بخیر کن
اینهمه فشار از من خارج بود داد کشیدم داد کشیدم تا راحت شم
من: ببین فک یکنی من یه ادم علاف و راحتم که هیچ دغدغه ای نداره؟؟؟ فک میکنی من همیشه حوصله دارم؟؟؟؟
فک میکنی که چی منم زجر میکشم خانوم خانوما منم دل دارم هه امروز وضعیت خوبی نداشتم میفهمی از کنترلم خارج بود با هزار دنگ و فنگ بیام دانشگاه و هیچی بلد نیستم تحویلم بدن میدونم داد زدنم اشتیاه بود ولی
نفس خانوم کلاس من حرمتتتتت داااااااااره
اروم شده بودم.. اروم شده بود کیفشو برداشت اشکاشو پاک کرد ولی تا دهنشو با. کرد دوباره ریختن
نفس: باشه باشه ولی با این توجیهاتون غرورم برنمیگرده هه لطفا از ایم به بعد دقت کنین عقده هاتونو سره کی خالی میکنین
اشکش ریخت و کولشو انداخت رو دوشش
نفهمیدم اون حرکت چی بود ولی میدونم از فرط عصبانیت بود مچشو گرفتم و کشیدم طرف خودم
اون وزنه پر
من با قدرت زیاد
و تنها چیزی ک فهمیدم پرت شدنش تو بغلم یود
اینو نمیخواستم قصدم این نبود ولی
دوتامونم خفه شدیم انکار تو شوک این حرکت بودیم
تو بغلم افتاده یود و من از شدت ترس اینکه نیوفته سفت بغلش کرده بودم
به خودم اومدم خم شدم رو شونش
کنار گوشش و
من: زیاد بزرگ بازی میکنی حواست باشه چیکار میکنی کوچولو من قیافم ارومه ولی همیشه اینطوری نیستم
قشنگ صدای ضربان تند قلبش تو گوشام بود
دستامو ازاد کردم
دویید رفت بیرون
خودمو پرت کردم رو صندلم
پوووووووووووف خدااااااا خودت بخیر کن
۳.۱k
۲۶ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.