قسمت44(آخر)
قسمت44(آخر)
By your side
همراه منیجر رفتیم و رسیدیم به یه در و منیحر گفت:
اینجاست برید تو
باشه
رفتیم و من خیلی میترسیدم و وقتی وارد شدیم لی سومان یه قیافه حدی به خودش گرفته بود و وقتی رفتیم نزدیکتر یه لبخند زد و گفت:
تبریک میگم هم بخواطر اهنگت هم بخواطر معرفی دوست دخترت
ممنون
ما توقع داشتیم با یه دعوا و همراه باشه اما اینطوری نبود؛لی سومان بهم نگاه کرد و گفت:
ازت ممنونم بخواطر کمکی که به چانیول کردی برای اهنگ
خواهش میکنم
خب دیگه میتونید برید
باشه
داشتیم میرفتیم که لی سومان صدام زد
میشه یه لحظه صبر کنی؟
من؟
بله
چانیول رفت بیرون و من موندم و لی سومان گفت:
درسته من بهت گفته بودم از چانیول دوری کنی
خواستیم حرفشو قطع کنم و بگم
من این کارو ک....
لی سومان حرفمو قطع کرد و ادامه داد و گفت:
اشکال نداره من ازت خواستم ازش دوری کنی چون فکر میکردم اینطور ممکنه بهش اسیب برسه اما با این حال بهش کمک کردی ازت ممنونم
خواهش میکنم
خب دیگه میتونی بری
باشه.....
از اتاق اومدم بیرون،چانی بیرون منتظرم بود
چی گفت؟
بهش گفتم و راه افتادیم و رفتیم توی سالن،افراد زیادی میومدن پیش ما و تبریک میگفتن
مبارک باشه
مبارک باشه
ممنون
بعد از مراسم سوار ماشین شدیم و خواستیم بریم یکم بچرخیم،بعد چند دقیقه رسیدیم کنار ساحل و از ماشین پیاده شدیم و کنار ماشین وایسادیم
من توقع نداشتم لی سومان اینطوری رفتار کنه
اوهوم منم توقع نداشتم هههههه
رز،من خیلی دوستت دارم
منم خیلی دوستت دارم
دست همو گرفته بودیم که چانی دستمو رها کرد و دستشو کرد توی جیب کتش و یه جعله بیرون اورد و جلوی من زانو زد و جعبه رو حلوی من گرفت و باز کرد،یه حلقه توش بود
با من ازدواج میکنی؟
من یکم هیجان زده شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم،سرمو به نشانه تایید تکون دادم و گفتم:
اره،ینی بله
چانی خندید و حلقه رو دستم کرد و از روی زمین بلند شد و همو بغل کردیم و چانیول اروم لبمو بوسید....
#exo
#اکسو
#فیک
By your side
همراه منیجر رفتیم و رسیدیم به یه در و منیحر گفت:
اینجاست برید تو
باشه
رفتیم و من خیلی میترسیدم و وقتی وارد شدیم لی سومان یه قیافه حدی به خودش گرفته بود و وقتی رفتیم نزدیکتر یه لبخند زد و گفت:
تبریک میگم هم بخواطر اهنگت هم بخواطر معرفی دوست دخترت
ممنون
ما توقع داشتیم با یه دعوا و همراه باشه اما اینطوری نبود؛لی سومان بهم نگاه کرد و گفت:
ازت ممنونم بخواطر کمکی که به چانیول کردی برای اهنگ
خواهش میکنم
خب دیگه میتونید برید
باشه
داشتیم میرفتیم که لی سومان صدام زد
میشه یه لحظه صبر کنی؟
من؟
بله
چانیول رفت بیرون و من موندم و لی سومان گفت:
درسته من بهت گفته بودم از چانیول دوری کنی
خواستیم حرفشو قطع کنم و بگم
من این کارو ک....
لی سومان حرفمو قطع کرد و ادامه داد و گفت:
اشکال نداره من ازت خواستم ازش دوری کنی چون فکر میکردم اینطور ممکنه بهش اسیب برسه اما با این حال بهش کمک کردی ازت ممنونم
خواهش میکنم
خب دیگه میتونی بری
باشه.....
از اتاق اومدم بیرون،چانی بیرون منتظرم بود
چی گفت؟
بهش گفتم و راه افتادیم و رفتیم توی سالن،افراد زیادی میومدن پیش ما و تبریک میگفتن
مبارک باشه
مبارک باشه
ممنون
بعد از مراسم سوار ماشین شدیم و خواستیم بریم یکم بچرخیم،بعد چند دقیقه رسیدیم کنار ساحل و از ماشین پیاده شدیم و کنار ماشین وایسادیم
من توقع نداشتم لی سومان اینطوری رفتار کنه
اوهوم منم توقع نداشتم هههههه
رز،من خیلی دوستت دارم
منم خیلی دوستت دارم
دست همو گرفته بودیم که چانی دستمو رها کرد و دستشو کرد توی جیب کتش و یه جعله بیرون اورد و جلوی من زانو زد و جعبه رو حلوی من گرفت و باز کرد،یه حلقه توش بود
با من ازدواج میکنی؟
من یکم هیجان زده شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم،سرمو به نشانه تایید تکون دادم و گفتم:
اره،ینی بله
چانی خندید و حلقه رو دستم کرد و از روی زمین بلند شد و همو بغل کردیم و چانیول اروم لبمو بوسید....
#exo
#اکسو
#فیک
۷.۲k
۰۳ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.