why you
part²²
رزی:یونا میشه برگردی یه چیزی جا گذاشتم
یونا:اوک
"عمارت"
رزی:همینجا بمون من برم بردارم بیام
"۱۰ دقیقه بعد"
رزی: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
یونا:رزی چی شده"تعجب"
همه:سورپرایز"خنده"
یونا:سورپرایز چی لنگ صبح "تعجب"
رزی:تولدته امروز
یونا:امروز ۲۶ اکتبرِ "تعجب"
رزی:نه ۲۵ اکتبرِ
یونا:اِ پس من رفتم دگو"شادو شنگول"
م.یونا:دختر ما اینجاییم چرا داری میری دگو
یونا:دارم میرم با اجوشی تولد بگیرم"خنده"
م.یونا:اجوشی کیه
یونا:کسیه که تو روزایی که شما سرکار بودین یادش بود روز تولد من کی هست و از همه برام با ارزش تره
جیسو:ولی یونا ما اینقدر برای تولدت زحمت کشیدین
زینگ زینگ زینگ
"شروع مکالمه"
یونا:بله بفرمایین
یارو:شما مین یونا هستین؟
یونا:بله خودمم
یارو:من پرستار بیمارستان چانگ یول هستم
یونا:خانم زودتر حرفتونو بگین
پرستار:متاسفانه امروز ۵۶ اکتبر یکی از عزیزان تان رو از دست دادین
یونا:خانم چی میگی خانواده من الان سئولن چیزی زدی"تعجب"
پرستار:توی یه وصیت نامه از اقوامتون نوشته *سلام یونا کوچولو من میدونی من کیم اصلا یادته یه اجوشی هم داشتی درسته من اجوشیم اگر یه زمانی دیگه پیشت نبودم اینو بدون اجوشی از ته قلب دوستت داره دوست دار تو ؛هان جونگیم-اجوشی؛*
یونا:کی......گفتی......تو......تو الان........الان......گفتی.......اجوشی"تعجب"
پرستار:درسته خانم شما در روز ۲۵ اکتبر هان جونگیم رو از دست دادین براتون متاسفم"ناراحت"
یونا:گفتی کدوم بیمارستان"بغض"
پرستار:بیمارستان چانگ یول
یونا:اوکی بای بای"عجله"
"پایان مکالمه"
یونا:ممنون بابت تولدتون ولی تولد من فرداس خب خداحافظ"سریع"
رونا:چته تو دختر تو فقط داشتی با تلفن حرف میزدی
یونا:اهل هیچی بهم خبر رسید چرا خونم نیستم منم دارم میرم خونمو خالی کنم
رزی:ولی تو یه باکیت هستا
جینا:با اینکه باهات دشمنی دارم ولی چت شده نکنه کسی مرده
جک:ببخشید بانو مین یه اقایی دم دره میگه با شما کار داره بگم بیاد داخل
یونا:اره تا من میرم بالا کولمو بردارم بگو اونم بیاد داخل"سریع"
"چند دقیقه بعد"
یونا:خب دیگه من دارم میرم دگو"در حال منظم کردن مو"
اجوشی:دخترم الان هیچکدوم از قوام و خانوادت دگو نیستنا "خنده"
یونا:ا.......اجو.....اج....اجوشی"تعجب-خنده"
اجوشی:تولدت مبارک فرشته کوچولو "خنده"
یونا:اجوشی"رفت بغلش کرد"ولی ولی من همین الان داشتم با تلفن حرف میزدم اونا گفتن تو مردی
اجوشی:اون اشتباه خونده بجای مین یونا سو به تو زنگ زده مگه میشه اجوشی بمیره من قویم اینو یادت بمونه کوچولو"خنده"
یونا:اوهم یادم میمونه"اشک شوق"
یجی:دایی کو"تعجب"
جینا:چه لحظه زیبایی.......اِ راست میگه ها جیمین کو
یونا:تو اتاق خوابیده
اجوشی:خب دخترم من دیگه باید برگردم مراقب خودت باش
یونا:بای بای اجوشی
جنی:
رزی:یونا میشه برگردی یه چیزی جا گذاشتم
یونا:اوک
"عمارت"
رزی:همینجا بمون من برم بردارم بیام
"۱۰ دقیقه بعد"
رزی: جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
یونا:رزی چی شده"تعجب"
همه:سورپرایز"خنده"
یونا:سورپرایز چی لنگ صبح "تعجب"
رزی:تولدته امروز
یونا:امروز ۲۶ اکتبرِ "تعجب"
رزی:نه ۲۵ اکتبرِ
یونا:اِ پس من رفتم دگو"شادو شنگول"
م.یونا:دختر ما اینجاییم چرا داری میری دگو
یونا:دارم میرم با اجوشی تولد بگیرم"خنده"
م.یونا:اجوشی کیه
یونا:کسیه که تو روزایی که شما سرکار بودین یادش بود روز تولد من کی هست و از همه برام با ارزش تره
جیسو:ولی یونا ما اینقدر برای تولدت زحمت کشیدین
زینگ زینگ زینگ
"شروع مکالمه"
یونا:بله بفرمایین
یارو:شما مین یونا هستین؟
یونا:بله خودمم
یارو:من پرستار بیمارستان چانگ یول هستم
یونا:خانم زودتر حرفتونو بگین
پرستار:متاسفانه امروز ۵۶ اکتبر یکی از عزیزان تان رو از دست دادین
یونا:خانم چی میگی خانواده من الان سئولن چیزی زدی"تعجب"
پرستار:توی یه وصیت نامه از اقوامتون نوشته *سلام یونا کوچولو من میدونی من کیم اصلا یادته یه اجوشی هم داشتی درسته من اجوشیم اگر یه زمانی دیگه پیشت نبودم اینو بدون اجوشی از ته قلب دوستت داره دوست دار تو ؛هان جونگیم-اجوشی؛*
یونا:کی......گفتی......تو......تو الان........الان......گفتی.......اجوشی"تعجب"
پرستار:درسته خانم شما در روز ۲۵ اکتبر هان جونگیم رو از دست دادین براتون متاسفم"ناراحت"
یونا:گفتی کدوم بیمارستان"بغض"
پرستار:بیمارستان چانگ یول
یونا:اوکی بای بای"عجله"
"پایان مکالمه"
یونا:ممنون بابت تولدتون ولی تولد من فرداس خب خداحافظ"سریع"
رونا:چته تو دختر تو فقط داشتی با تلفن حرف میزدی
یونا:اهل هیچی بهم خبر رسید چرا خونم نیستم منم دارم میرم خونمو خالی کنم
رزی:ولی تو یه باکیت هستا
جینا:با اینکه باهات دشمنی دارم ولی چت شده نکنه کسی مرده
جک:ببخشید بانو مین یه اقایی دم دره میگه با شما کار داره بگم بیاد داخل
یونا:اره تا من میرم بالا کولمو بردارم بگو اونم بیاد داخل"سریع"
"چند دقیقه بعد"
یونا:خب دیگه من دارم میرم دگو"در حال منظم کردن مو"
اجوشی:دخترم الان هیچکدوم از قوام و خانوادت دگو نیستنا "خنده"
یونا:ا.......اجو.....اج....اجوشی"تعجب-خنده"
اجوشی:تولدت مبارک فرشته کوچولو "خنده"
یونا:اجوشی"رفت بغلش کرد"ولی ولی من همین الان داشتم با تلفن حرف میزدم اونا گفتن تو مردی
اجوشی:اون اشتباه خونده بجای مین یونا سو به تو زنگ زده مگه میشه اجوشی بمیره من قویم اینو یادت بمونه کوچولو"خنده"
یونا:اوهم یادم میمونه"اشک شوق"
یجی:دایی کو"تعجب"
جینا:چه لحظه زیبایی.......اِ راست میگه ها جیمین کو
یونا:تو اتاق خوابیده
اجوشی:خب دخترم من دیگه باید برگردم مراقب خودت باش
یونا:بای بای اجوشی
جنی:
۲.۹k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.