why you
part³
م.ب.جیمین:ولم کن.....پسره خر تو اینجا چیکار میکنی
جیمین:مامان بزرگ چیکار دارین
م.ب.جیمین:تو باید ازدواج کنی ولی نه با اون مارا "عصبی"
جیمین:باشه"سرد"
م.ب.جیمین:بزار برات زن انتخاب کنم تهیونگ اینجا یه عالمه دختر خوشگل داره
ته:لطف دارین مادر بزرگ
سولی:یونا بیا اینجا بگو ببینم این خوبه یا نه"داد"
یونا:هوم اومدم"دهن پر"
ته:بدو پرو"خنده"
یونا:من استعفا......"دهن پر"
ته:غلط کردم فقط برو
یونا:دیدی
م.ب.جیمین:با این ازدواج کن
یونا:کی سولی"تعجب"
م.ب.جیمین:اره تو ماسکت رو در بیار ببینم خوشگلی یا نه
یونا:بیا"در اورد"
م.ب.جیمین:نه این.....تو مین یونا ای"تعجب"
یونا:دخترا که اسباب بازی نیستن......اره خودمم از کجا فهمیدین"خنده"
م.ب؟جیمین:اسم مامانت سوهی هست
یونا: برگامممممممممممممم از کجا فهمیدی"تعجب"
سولی:دختر بیا بریم
یونا:ای ای گوشم نونا جان ول کن
سولی:زود صمیمی نشو
م.ب.جیمین:پسرم این همونی بود که با خانوادش قرار ازدواج بستیم
جیمین:چه کنم"سرد"
یونا:رئیسسسسسسسسسس بیا
ته:ها چیه
یونا:مدلی که قرار بود این لباسو بپوشه استعفا داده حالا چه کنیم
ته:خودت بپوش
یونا:سولی بپوشم
سولی:اوکی هست
"چند دقیقه بعد"
ته:یونا بیا مامان بزرگ جیمین میخواد ببینتت
یونا:چیه اومدم
م.ب.جیمین:الحق که عروس خودمی
جیمین و یونا:چی
م.ب.جیمین: همینکه شنیدین
یونا:الو سلام مامان من دارم برمیگردم دگو......چی نکنه خانم پارک زنگت زده ......نمیخوام........نمیدونم چرا......من هنوز۲۰ سالمه......اینو میدانم.....باشه بابا خداحافظ"سرد"
م.ب.جیمین:پس مبارکه
یونا:بیا ببرمت پیش همون ماراعه حداقل خودم راحت میشم
سولا:من امده ام یونا چی شده
یونا:نونا مامان بزرگ کسی که ازش متنفری میخواد من با نوش ازدواج کنم "ناراحت"
سولا:خانم پارک نمیشه"عصبی"
م.ب.جیمین:چرا اونوقت
سولا:بنده رفیقمو به یه ادمی که همش میره بار و یه دوست دختر هرزه داره نمیدم"سرد"
م.ب.جیمین:اخه احمق من دارم به قرار داد خانواده مین و پارک عمل میکنم تا مارا هرزه دیگه سمت نوم نیاد
سولا:پس مبارکه"خنده"
یونا:زارت
جیمین:الو سلام مارا....الان میام بای بای"سرد-رفت"
یونا:منم میرم سر کارم و هیچ وقت ازدواج نمیکنم
م.ب.جیمین:مشکلی ندارم ولی این اجباریه
سولا:
حالا که حمایت میکنین
۱۰ لایک
۲۰ کامنت
م.ب.جیمین:ولم کن.....پسره خر تو اینجا چیکار میکنی
جیمین:مامان بزرگ چیکار دارین
م.ب.جیمین:تو باید ازدواج کنی ولی نه با اون مارا "عصبی"
جیمین:باشه"سرد"
م.ب.جیمین:بزار برات زن انتخاب کنم تهیونگ اینجا یه عالمه دختر خوشگل داره
ته:لطف دارین مادر بزرگ
سولی:یونا بیا اینجا بگو ببینم این خوبه یا نه"داد"
یونا:هوم اومدم"دهن پر"
ته:بدو پرو"خنده"
یونا:من استعفا......"دهن پر"
ته:غلط کردم فقط برو
یونا:دیدی
م.ب.جیمین:با این ازدواج کن
یونا:کی سولی"تعجب"
م.ب.جیمین:اره تو ماسکت رو در بیار ببینم خوشگلی یا نه
یونا:بیا"در اورد"
م.ب.جیمین:نه این.....تو مین یونا ای"تعجب"
یونا:دخترا که اسباب بازی نیستن......اره خودمم از کجا فهمیدین"خنده"
م.ب؟جیمین:اسم مامانت سوهی هست
یونا: برگامممممممممممممم از کجا فهمیدی"تعجب"
سولی:دختر بیا بریم
یونا:ای ای گوشم نونا جان ول کن
سولی:زود صمیمی نشو
م.ب.جیمین:پسرم این همونی بود که با خانوادش قرار ازدواج بستیم
جیمین:چه کنم"سرد"
یونا:رئیسسسسسسسسسس بیا
ته:ها چیه
یونا:مدلی که قرار بود این لباسو بپوشه استعفا داده حالا چه کنیم
ته:خودت بپوش
یونا:سولی بپوشم
سولی:اوکی هست
"چند دقیقه بعد"
ته:یونا بیا مامان بزرگ جیمین میخواد ببینتت
یونا:چیه اومدم
م.ب.جیمین:الحق که عروس خودمی
جیمین و یونا:چی
م.ب.جیمین: همینکه شنیدین
یونا:الو سلام مامان من دارم برمیگردم دگو......چی نکنه خانم پارک زنگت زده ......نمیخوام........نمیدونم چرا......من هنوز۲۰ سالمه......اینو میدانم.....باشه بابا خداحافظ"سرد"
م.ب.جیمین:پس مبارکه
یونا:بیا ببرمت پیش همون ماراعه حداقل خودم راحت میشم
سولا:من امده ام یونا چی شده
یونا:نونا مامان بزرگ کسی که ازش متنفری میخواد من با نوش ازدواج کنم "ناراحت"
سولا:خانم پارک نمیشه"عصبی"
م.ب.جیمین:چرا اونوقت
سولا:بنده رفیقمو به یه ادمی که همش میره بار و یه دوست دختر هرزه داره نمیدم"سرد"
م.ب.جیمین:اخه احمق من دارم به قرار داد خانواده مین و پارک عمل میکنم تا مارا هرزه دیگه سمت نوم نیاد
سولا:پس مبارکه"خنده"
یونا:زارت
جیمین:الو سلام مارا....الان میام بای بای"سرد-رفت"
یونا:منم میرم سر کارم و هیچ وقت ازدواج نمیکنم
م.ب.جیمین:مشکلی ندارم ولی این اجباریه
سولا:
حالا که حمایت میکنین
۱۰ لایک
۲۰ کامنت
۳.۶k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.