ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ܥ݆ܣߊ ܝ ࡈߊߺܝ ܦ̇ܘ
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ܥ݆ܣߊܝ ࡈߊߺܝܦ̇ܘ
ܢ݆ߺߊܝࡅ߳ߺߺܙ22
=کی کوک؟
&اوهوم
=کجا رفته
ناروتو. پیش عمه سولی بود
لیا. اتتتتت
=لیااااااا
بغلش کردم
~پارسال دوست امسال آشنا
&پارسال؟
~دوست قدیمی
همو بغل کردن
اگه به ته بگم صد در صد اول کوک بهش حملع میکنه الان فقط نقش بازی کردنه
لیدیا. عمو
&هان؟ کوک بچته؟ دارین چیکار میکنین
خندم گرفت
=ته 19 سال گذشته
&آاا راست میگی باید 19 تا میشد
=تهیووونگگ
&چیه مگه
~ات
کوک ویو
که با لبخند برگشت که با صورت پکر من محو شد
=چیزی شده
~بیا کارت دارم
رفتیم یه جای خلوت
~میخوای بهش بگی؟
=پ ن پ
~با من خوب حرف بزنا
=مگه چجوری دارم حرف میزنم
~من شوهرتم
=منم زنتم
که از اونجا رفت
منم رفتم پیشش
=امشب بیا عمارت ما باهات کار دارم
&اوکی.. هاروتو چیزی شده
هاروتو. نه چرا
&انگار ارث باباتو خردم
هاروتو. مگه کسی ارث خودشم میتونه بدزده(آروم)
&خب برم پیش مامانو بابا بزرگ
=باشه
لیدیا. کی میریم خونه
=بعد از احوال پرسی تهیونگ
(یه ساعت بعد)
راه افتادیم سمت عمارت
.
رسیدیم
&واو عمارتتون عوض شده
~اوهوم میگما ته تو فکر میکنی یه ماه گذشته؟ 19 سال میخوای با دکور تکراری زندگی کنیم؟
تهیونگ خندش گرفت
ات ویو
چجوری بهش بگم
&آا راستی چی میخواستی بهم بگی
=(تعریف اینکه هاروتو بچه تهیونگه )
&فقط هاروتو؟
~پ ن پ میخوای ناروتو هم پسر تو باشه
&خوب من فکر میکردم هردو پسر منن
هاروتو. چیشش
&فک کنم هاروتو خیلی ازین خبر خوشحال نیست
=خوشحال؟ بدتر از تفرت
&بدت میاد بابات انقدر جذابه؟
=میگم اخلاق ته به هاروتو رفته هردو خودشیفته
~چرا اینکارو با من کردی
&چیکار
~میدونستی دیوونه ات ام ولی باز مار خودتو کردی
&منم دوسش داشتم و دارم و خواهم داشت
~برام پاپوش درست کردین هاروتو پسرم نیست حقیقتارو ازم مخفی کردین
=کوک و ته.. بیاین یه چیزیو بهتون بگم.. بهترین روز یه دختر.. روز عروسیشه و من به اجبار بدون عشق با کوک ازدواج کردم از عشقم کیلومتر ها دور شدم اونم 19 سال تو کوچیکی ازدواج کردم اونم اجباری.. چی ازین بدتر پسرم بهم پشت کرد و ازم متنفر شد حتما تو دلش داره میگه مامان چه هر//زه ای بوده من نفهمیدم
لیدیا. مامان تو کوچیکی ازدواج کردی؟
=آره تو 16_17 سالگی فک کنم
هاروتو. مامان.. فکر کردی با این سخنرانیت من نظرم دربارت عوض میشه
&~هاروتو با مادرت درست حرف بزن
هاروتو رو به کوک کرد
هاروتو. بابا تو چرا
~هاروتو.. من پدرت
هاروتو. میدونم ولی سخته بعد از 19 سال بفهمی پدر واقعیت یکی دیگست و بهش نگی بابا
&مقصر منم نبایت ات رو حامله میکردم
=مقصر هیچکس نیست ما جوون بودیمو جوونی کردیم و الان به اشتباهمون پی بردیم
(چند روز بعد)
ܢ݆ߺߊܝࡅ߳ߺߺܙ22
=کی کوک؟
&اوهوم
=کجا رفته
ناروتو. پیش عمه سولی بود
لیا. اتتتتت
=لیااااااا
بغلش کردم
~پارسال دوست امسال آشنا
&پارسال؟
~دوست قدیمی
همو بغل کردن
اگه به ته بگم صد در صد اول کوک بهش حملع میکنه الان فقط نقش بازی کردنه
لیدیا. عمو
&هان؟ کوک بچته؟ دارین چیکار میکنین
خندم گرفت
=ته 19 سال گذشته
&آاا راست میگی باید 19 تا میشد
=تهیووونگگ
&چیه مگه
~ات
کوک ویو
که با لبخند برگشت که با صورت پکر من محو شد
=چیزی شده
~بیا کارت دارم
رفتیم یه جای خلوت
~میخوای بهش بگی؟
=پ ن پ
~با من خوب حرف بزنا
=مگه چجوری دارم حرف میزنم
~من شوهرتم
=منم زنتم
که از اونجا رفت
منم رفتم پیشش
=امشب بیا عمارت ما باهات کار دارم
&اوکی.. هاروتو چیزی شده
هاروتو. نه چرا
&انگار ارث باباتو خردم
هاروتو. مگه کسی ارث خودشم میتونه بدزده(آروم)
&خب برم پیش مامانو بابا بزرگ
=باشه
لیدیا. کی میریم خونه
=بعد از احوال پرسی تهیونگ
(یه ساعت بعد)
راه افتادیم سمت عمارت
.
رسیدیم
&واو عمارتتون عوض شده
~اوهوم میگما ته تو فکر میکنی یه ماه گذشته؟ 19 سال میخوای با دکور تکراری زندگی کنیم؟
تهیونگ خندش گرفت
ات ویو
چجوری بهش بگم
&آا راستی چی میخواستی بهم بگی
=(تعریف اینکه هاروتو بچه تهیونگه )
&فقط هاروتو؟
~پ ن پ میخوای ناروتو هم پسر تو باشه
&خوب من فکر میکردم هردو پسر منن
هاروتو. چیشش
&فک کنم هاروتو خیلی ازین خبر خوشحال نیست
=خوشحال؟ بدتر از تفرت
&بدت میاد بابات انقدر جذابه؟
=میگم اخلاق ته به هاروتو رفته هردو خودشیفته
~چرا اینکارو با من کردی
&چیکار
~میدونستی دیوونه ات ام ولی باز مار خودتو کردی
&منم دوسش داشتم و دارم و خواهم داشت
~برام پاپوش درست کردین هاروتو پسرم نیست حقیقتارو ازم مخفی کردین
=کوک و ته.. بیاین یه چیزیو بهتون بگم.. بهترین روز یه دختر.. روز عروسیشه و من به اجبار بدون عشق با کوک ازدواج کردم از عشقم کیلومتر ها دور شدم اونم 19 سال تو کوچیکی ازدواج کردم اونم اجباری.. چی ازین بدتر پسرم بهم پشت کرد و ازم متنفر شد حتما تو دلش داره میگه مامان چه هر//زه ای بوده من نفهمیدم
لیدیا. مامان تو کوچیکی ازدواج کردی؟
=آره تو 16_17 سالگی فک کنم
هاروتو. مامان.. فکر کردی با این سخنرانیت من نظرم دربارت عوض میشه
&~هاروتو با مادرت درست حرف بزن
هاروتو رو به کوک کرد
هاروتو. بابا تو چرا
~هاروتو.. من پدرت
هاروتو. میدونم ولی سخته بعد از 19 سال بفهمی پدر واقعیت یکی دیگست و بهش نگی بابا
&مقصر منم نبایت ات رو حامله میکردم
=مقصر هیچکس نیست ما جوون بودیمو جوونی کردیم و الان به اشتباهمون پی بردیم
(چند روز بعد)
۲.۰k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.