سوار موتور اکلیلی ام شدم و راهی بار شدم

سوار موتور اکلیلی ام شدم و راهی بار شدم
اهووهه چقدر بار آدم داخلش بود
رفتم روی سکو vip نشستم همه با بهت بهم نگاه میکردن
مردی اومد پیشم گفت: ببخشید اینجا جای اشخاص مهم هست
ات: فکر کنم رئیس اینحا اجازشو داشته باشه اینجابشینه مرد با حیرت بهم نگاه کرد و کلی عذر خواهی کرد
بعد رفتن اون مرد یک شراب سفارش دادم
و منتظر موندم تا حاضر شه
چند دقیقه بعد جونگکوک اومد
جونگکوک: سلام لیدی
ات: یه بار گفتم یه بار دیگم میگم نگو لیدی بیب دارلینگ یا هر جیزی
جونگکوک: چرا دارلینگ؟
فهمیدم بحث با جونگکوک هیچ ضرر و نفع ای ندارع پس بیخیال شدم و شرابی که برام اورده بودن رو خوردم
و ویپ امرو اوردم بیرون
جئون با اعصبانیت نگام میکرد بی توجه بهش به کارم ادامه دادم تا فهمیدم ویپ از دستم توسط کسی کشیده شده
اعصبانی شدم و بهش نگاه کردم
ات: برایچی اینکارو کردی
جونگکوک: دیوونه مشکل تنفسی داری داری ویپ میکشی میخوای بمیری
ار دستش ویپ رو کشیدم و گفتم: این به تو ربط نداره
به خوردن ویسکس شراب هر نوع الکلی ادامه دادم اما مست نشدم
نیشخندی زدمو به جئون نگاه کردم مست بود بلند شدمو گرفتمش و داخل ماشینش گذاشتم
و خودم رانندگی کردم