my soul: روح من
p1
به سمت اتاق جلسه حرکت کردم داشتم همینطور میرفتم که هه سو با دو امد سمتم
هه سو. بیا قهوه
ات. هه سو؟
هه سو. جانم؟
ات. الان چه وقت قهوه خوردنه؟ بدو ریس منتظره
هه سو. خب بریم داخل بخوریم
ات. من با چه امیدی رفیقت شدم؟!
هه سو. با همون امیدی که من رفیقت شدم چوصافت بریم...
تنه ای بهم زدم از کنارم رد شد... تک خنده ای کردم.. این دیونه آخر هم خودش اخراج میشه هم من... با تقه ای که به در اتاق جلسه زدم صدای خانم کیم بلند شد
خانم کیم. بفرمایید
درو باز کردمو وارد اتاق شدم
ات. سلام به همگی(لبخند)
خانم کیم.مث همیشه دیر کردین خانم مین!
نگاهی به هه سو کردم که سریع سرشو اون طرف کرد بعد جلسه نشونت میدم... همیشه کاری میکنه دیر کنم..
ات. معذرت میخوام خانم کیم
خانم کیم. بفرمایید بشینید
رفتم کنار هه سو یعنی جای همیشگیم نشستم... بدون توجه به کرم ریزی های هه سو به حرفای خانم کیم گوش میدادم با حرفی که زد ذوق زده شدم
خانم کیم. من یه تعیین سطح برای شما دوتا گروه میزارم گروه A(ات، هه سو، میچا) و گروهB(لونا، سوهی، سوجین) شما دوتا گروه باید از گروه بی تی اس برامون اطلاعات جمع کنید... هرکی مهم تریم اطلاعات رو جمع کرد... اون یک مقام خوبی پیش من داره مخصوصا از زندگی و خانواده کیم تهیونگ... تنها آیدلی که هیچ اطلاعات راجب خانوادش و زندگیش منتشر نشده....
فک کنم فقط منم که آرمیم و از کیم تهیونگ به شدت متنفرم... ولی جیمین؟... وایییی اون موچی قشنگو ناز نازییی فداش شممم... هه سو برعکس منه اون از همون کیم تهیونگ خوشش میاد ولی از جیمین نه... ما با گروهBهمیشه در رقابت بودیم.... من سر گروه Aو لونا سرگروه B به شدت ازش بدم میاد نگاهی بهش انداختم که با خشم بهم رل زده بود پورخندی روی لبام نشست من همیشه تو کارام موفقم اون خودشم میدونست.... البته اگر هه سو اجاره بده...
خانم کیم. خب سوالی ندارین؟
ات. ما کجا باید باهاشون روبه رو بشیم؟ به هر حال اونا یه آیدلن!
خانم کیم. دقیقا.... سه روز بعد تولد کیم تهیونگه و شما اونجا به عنوان یک خبر نگار میرین
سرمو به معنای فهمیدم تکون دادمو که گفت..
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
به سمت اتاق جلسه حرکت کردم داشتم همینطور میرفتم که هه سو با دو امد سمتم
هه سو. بیا قهوه
ات. هه سو؟
هه سو. جانم؟
ات. الان چه وقت قهوه خوردنه؟ بدو ریس منتظره
هه سو. خب بریم داخل بخوریم
ات. من با چه امیدی رفیقت شدم؟!
هه سو. با همون امیدی که من رفیقت شدم چوصافت بریم...
تنه ای بهم زدم از کنارم رد شد... تک خنده ای کردم.. این دیونه آخر هم خودش اخراج میشه هم من... با تقه ای که به در اتاق جلسه زدم صدای خانم کیم بلند شد
خانم کیم. بفرمایید
درو باز کردمو وارد اتاق شدم
ات. سلام به همگی(لبخند)
خانم کیم.مث همیشه دیر کردین خانم مین!
نگاهی به هه سو کردم که سریع سرشو اون طرف کرد بعد جلسه نشونت میدم... همیشه کاری میکنه دیر کنم..
ات. معذرت میخوام خانم کیم
خانم کیم. بفرمایید بشینید
رفتم کنار هه سو یعنی جای همیشگیم نشستم... بدون توجه به کرم ریزی های هه سو به حرفای خانم کیم گوش میدادم با حرفی که زد ذوق زده شدم
خانم کیم. من یه تعیین سطح برای شما دوتا گروه میزارم گروه A(ات، هه سو، میچا) و گروهB(لونا، سوهی، سوجین) شما دوتا گروه باید از گروه بی تی اس برامون اطلاعات جمع کنید... هرکی مهم تریم اطلاعات رو جمع کرد... اون یک مقام خوبی پیش من داره مخصوصا از زندگی و خانواده کیم تهیونگ... تنها آیدلی که هیچ اطلاعات راجب خانوادش و زندگیش منتشر نشده....
فک کنم فقط منم که آرمیم و از کیم تهیونگ به شدت متنفرم... ولی جیمین؟... وایییی اون موچی قشنگو ناز نازییی فداش شممم... هه سو برعکس منه اون از همون کیم تهیونگ خوشش میاد ولی از جیمین نه... ما با گروهBهمیشه در رقابت بودیم.... من سر گروه Aو لونا سرگروه B به شدت ازش بدم میاد نگاهی بهش انداختم که با خشم بهم رل زده بود پورخندی روی لبام نشست من همیشه تو کارام موفقم اون خودشم میدونست.... البته اگر هه سو اجاره بده...
خانم کیم. خب سوالی ندارین؟
ات. ما کجا باید باهاشون روبه رو بشیم؟ به هر حال اونا یه آیدلن!
خانم کیم. دقیقا.... سه روز بعد تولد کیم تهیونگه و شما اونجا به عنوان یک خبر نگار میرین
سرمو به معنای فهمیدم تکون دادمو که گفت..
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
۹.۶k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.