پارت ۷۲۴
پارت ۷۲۴
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_باشه...
_/بریم دیگه
شاهین...
دستشو گرفتم راه افتادم..از در اومدیم بیرون...چون اون یارو ام توی مهمونی هستش تصمیم گرفتم متینو به عنوان راننده با خودم ببرم تا اونجا اگه حواسم پرت شد فرار نکنه...متین با دیدن ما تکیه شو از ماشین برداشت در پشت رو باز کرد...گذاشتم اول دلبرم سوار شه بعدش خودم سوار شدم ...نیم ساعتی تو راه بودیم...طبق چیزی که انتظار داشتم و عادتش بود توی راه کلا خوابیده بود...اگه صورت خودش بود قطعا عکسای خوبی ازش در میومد...اروم بغلش کردم رو پام نشوندمش...سرش رو سینم قرار گرفت...حس ارامش عجیبی بهم تزریق شد...اروم بوسه ای روی موهاش زدم...
متین:رسیدیم شاهین...
_شاهین چیه احمق باید بگی ارباب...
_/خب بابا باشه ...
_الینا بیدار شو رسیدیم...
یکم تکون خورد اروم چشماشو باز کرد...
_/ها؟
_پاشو عزیزم ...
از رو پام پرید رو صندلی...
_من چرا اونجا بودم؟
_/به نظر خودت چرا؟!
_نمیدونم اخه...
_/دیر شد بریم چیز مهمیم نیست ازش گذشت میکنم الینا جان!
از ماشین پیاده شدیم...از قسمت وی آی پی وارد ساختمون شدیم...مستر دیکنز و پسرش اومدن به استقبالمون...
رمانMAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_باشه...
_/بریم دیگه
شاهین...
دستشو گرفتم راه افتادم..از در اومدیم بیرون...چون اون یارو ام توی مهمونی هستش تصمیم گرفتم متینو به عنوان راننده با خودم ببرم تا اونجا اگه حواسم پرت شد فرار نکنه...متین با دیدن ما تکیه شو از ماشین برداشت در پشت رو باز کرد...گذاشتم اول دلبرم سوار شه بعدش خودم سوار شدم ...نیم ساعتی تو راه بودیم...طبق چیزی که انتظار داشتم و عادتش بود توی راه کلا خوابیده بود...اگه صورت خودش بود قطعا عکسای خوبی ازش در میومد...اروم بغلش کردم رو پام نشوندمش...سرش رو سینم قرار گرفت...حس ارامش عجیبی بهم تزریق شد...اروم بوسه ای روی موهاش زدم...
متین:رسیدیم شاهین...
_شاهین چیه احمق باید بگی ارباب...
_/خب بابا باشه ...
_الینا بیدار شو رسیدیم...
یکم تکون خورد اروم چشماشو باز کرد...
_/ها؟
_پاشو عزیزم ...
از رو پام پرید رو صندلی...
_من چرا اونجا بودم؟
_/به نظر خودت چرا؟!
_نمیدونم اخه...
_/دیر شد بریم چیز مهمیم نیست ازش گذشت میکنم الینا جان!
از ماشین پیاده شدیم...از قسمت وی آی پی وارد ساختمون شدیم...مستر دیکنز و پسرش اومدن به استقبالمون...
۲.۳k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.