جغد کوچولوی من🦉:
جغد کوچولوی من🦉:
.
دیانا:
صبح با سر صداهای مامان بلند شدم اماده شدم (عکس هست)
رفتم سوار ماشین شدم اها راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم دیانا رحیمی هستم 22سالمه یه داداش دارم محراب که یک سال از خودم بزرگ تره
رسیدم دانشگاه
مهشاد : بچه ها دیانا اومد
نیکا: چه عجب دیانا خانوم کجا بودی
دیانا: نیکا بزار برسم بعد منو بخور
نیکا: خر
دیانا: خر خردمنده ای الاغ شرمنده
نیکا: گگگگگگ
مهشاد: ول کنید این حرفارو میدونستید استاد جدید اومده
نیکا: ارهـــــ
دیانا: نع
مهشاد: بابا میگن خیلی کراشه
نیکا: ولی به پای امیر من نمیرسه
مهشاد: به پای....
دیانا: مهشاد حرفتو خوردی
مهشاد: هیچی بابا ولش کنید
با بچه ها رفتیم سر کلاس
پانیذ : دیانا
دیانا: پانیذ
پانیذ: چقدر دلم برات تنگ شده بود
دیانا : منم همینطور
مهدیس: ما اینجا مگس تشیف داریم
دیانا: نع کی گفته بیا توی بغل خودم
مهدیس: دلم برای همتون تنگ شده بود
بچه ها: ما هم همینطور
نشستیم که یهو...
.
هی تف توی این خماری
.
دیانا:
صبح با سر صداهای مامان بلند شدم اماده شدم (عکس هست)
رفتم سوار ماشین شدم اها راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم دیانا رحیمی هستم 22سالمه یه داداش دارم محراب که یک سال از خودم بزرگ تره
رسیدم دانشگاه
مهشاد : بچه ها دیانا اومد
نیکا: چه عجب دیانا خانوم کجا بودی
دیانا: نیکا بزار برسم بعد منو بخور
نیکا: خر
دیانا: خر خردمنده ای الاغ شرمنده
نیکا: گگگگگگ
مهشاد: ول کنید این حرفارو میدونستید استاد جدید اومده
نیکا: ارهـــــ
دیانا: نع
مهشاد: بابا میگن خیلی کراشه
نیکا: ولی به پای امیر من نمیرسه
مهشاد: به پای....
دیانا: مهشاد حرفتو خوردی
مهشاد: هیچی بابا ولش کنید
با بچه ها رفتیم سر کلاس
پانیذ : دیانا
دیانا: پانیذ
پانیذ: چقدر دلم برات تنگ شده بود
دیانا : منم همینطور
مهدیس: ما اینجا مگس تشیف داریم
دیانا: نع کی گفته بیا توی بغل خودم
مهدیس: دلم برای همتون تنگ شده بود
بچه ها: ما هم همینطور
نشستیم که یهو...
.
هی تف توی این خماری
۲.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.