شاید شیطان پارت ۳
با خودم گفتم که بهتره برم سرزمین پنجم
رو عدد پنج دستم رو گذاشتم و شمار دادم
چشمام رو بستم و باز کردم دیدم تو یه جایی با وایب کرمی.قهوه ای داشت یه عالمه درخت بود و روشون چیز میز نوشته شده بود منم چون عاشق کتابم رفتم سمت درخت اول
نوشته بود
یه روز ماه رو از دست میدی وقتی داشتی ستاره هارو میشمردی
همین طور به سمت دوم و سوم و... رفتم که رسیدم به یه درخت بزرگ که فک کنم این تلپرت دنیای چهارم باشه دلم نمیخواست فعلا از اینجا برم پس رفتم سمت درخت های دیگه که هنوز نخونده بودم
خستم شد و رفتم زیر درخت تلپرت دراز کشیدم به این فکر کردم که من چطور اودم اینجا اون کتاب چی بود الان چطور باید برگردم به دنیای خودم و هزاران سوال دیگه تو سرم بود که چشمام گرم شد و خوابم برد
رو عدد پنج دستم رو گذاشتم و شمار دادم
چشمام رو بستم و باز کردم دیدم تو یه جایی با وایب کرمی.قهوه ای داشت یه عالمه درخت بود و روشون چیز میز نوشته شده بود منم چون عاشق کتابم رفتم سمت درخت اول
نوشته بود
یه روز ماه رو از دست میدی وقتی داشتی ستاره هارو میشمردی
همین طور به سمت دوم و سوم و... رفتم که رسیدم به یه درخت بزرگ که فک کنم این تلپرت دنیای چهارم باشه دلم نمیخواست فعلا از اینجا برم پس رفتم سمت درخت های دیگه که هنوز نخونده بودم
خستم شد و رفتم زیر درخت تلپرت دراز کشیدم به این فکر کردم که من چطور اودم اینجا اون کتاب چی بود الان چطور باید برگردم به دنیای خودم و هزاران سوال دیگه تو سرم بود که چشمام گرم شد و خوابم برد
۱.۵k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.