به امید نگاه کردم
به امید نگاه کردم
نگاه کردمو چرخیدمو چرخیدم
خزیدمو خزیدم تا آنگاه بهش برسم
چرخش ها اروم خزیدن ها نابود
وایسادم
اینه خودش وایسادمو نگاهش کردم.
انقدر وایسادم
نگاهش کردم
که اشکانم سرازیر شد
ولی او چه؟
او مرا جوری نگاه میکرد
با چشمانش صدام میکرد
ولی لب هایش چه؟
هیچی از آن لب ها گویا نبود
نه حرفی
نه دل داداری
نه حرکتی
اروم نشستمو به خوابی بی امید رفتم
دیدم امید در خواب پرسه میزد
صدایم میکرد
نوازشم میکرد
دست هایم را میگرفت
این من نبودم که امید داشتم
این من نبودم که میخواستم به امید برسم
این ما بودیم که امید داشتیم
این امید بود که به ما امید داشت
پس...
بیدار شدم و باز هم آواز خواندم
چرخیدم
خندیدم
خزیدم
احترام گذاشتم
با اشکانم خندیدم
دیدم...
آن لبخند امید را دیدم
دیدم که چجوری نگاه میکرد
دیدم چجوری با چشمانی اشکیاش
ستایش کرد این امید پر از خنده را
پس تصمیم گرفتم
امید را زندگی کنم
و زندگی را پر از امید زیبا
نه هر امیدی
امیدی که برآورده میشود
#زن#زندگی#ازادی
نگاه کردمو چرخیدمو چرخیدم
خزیدمو خزیدم تا آنگاه بهش برسم
چرخش ها اروم خزیدن ها نابود
وایسادم
اینه خودش وایسادمو نگاهش کردم.
انقدر وایسادم
نگاهش کردم
که اشکانم سرازیر شد
ولی او چه؟
او مرا جوری نگاه میکرد
با چشمانش صدام میکرد
ولی لب هایش چه؟
هیچی از آن لب ها گویا نبود
نه حرفی
نه دل داداری
نه حرکتی
اروم نشستمو به خوابی بی امید رفتم
دیدم امید در خواب پرسه میزد
صدایم میکرد
نوازشم میکرد
دست هایم را میگرفت
این من نبودم که امید داشتم
این من نبودم که میخواستم به امید برسم
این ما بودیم که امید داشتیم
این امید بود که به ما امید داشت
پس...
بیدار شدم و باز هم آواز خواندم
چرخیدم
خندیدم
خزیدم
احترام گذاشتم
با اشکانم خندیدم
دیدم...
آن لبخند امید را دیدم
دیدم که چجوری نگاه میکرد
دیدم چجوری با چشمانی اشکیاش
ستایش کرد این امید پر از خنده را
پس تصمیم گرفتم
امید را زندگی کنم
و زندگی را پر از امید زیبا
نه هر امیدی
امیدی که برآورده میشود
#زن#زندگی#ازادی
۱.۴k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.