☆قاتل من ☆
☆قاتل من ☆
♡پارت اول♡
ا/ت
تو خواب میدیم آزادم دارم مهاجرت میکنم که یهو صدای نازکی که فک کنم صدای زن بود به گوشم رسید چشامو سریع باز کردم
که دیدم مامانم صدام میکنه
مامانم: ا/ت پاشو دختر باید بری مدرسه
با شنیدن این کلمه چشام و باز کردم و زود پاشدم و وایسادم
ا/ت: من؟ من که خواب نبودم فقط داشتم چرت میزدم اره(با خنده)
مامانم: باشه برو حاظر شو بیا صبحونه
رفتم کمدم و باز کردم و دامن و بلوز یونیفرم
مدرسه مو پوشیدم و یدونه کرم ضد افتاب و بارم لب زدم و کیفمو برداشتم و با عجله از پله ها رفتم پایین و سر میز با پدر و مادرم سلام و علیک کردم و همینکه داشتم پنکیک رو میخوردم و با عجله دهن پر (ا/ت شکمو و لجباز بود) مامانم با خنده گف
مامانم: اروم بخور خفه میشی
با تعجب بهش نگاه کردم و لبخند زدم و
ا/ت: باشه(با خنده)
یه لحظه یادم افتاد وای الان باید برم دیرم میشه بس با دهن پر گفتم
ا/ت: من رفتم(با خنده)
دیدم هنوز خیلی پنکیک هس بس دو سه تا تاش رو برداشتم و گذاشتم تو کیفم
و با عجله کفشم رو پوشیدم رفتم سوار موتورم شدم(ا/ت موتور داشت با اینکه پولدار بودن ولی اون یه موتور معمولی میروند تا توجه رو به خودش جلب نکنه و موتور سواری هم دوست داشت)
همینکه میروندم یادم افتاد به پارک جیهون قول داده بودم باهاش برم کافه(پارک جیهون دوست ا/ت بود)
اه لعنتی چطور اینو یادم میره
خلاصه وارد مدرسه شدم
♡پارت اول♡
ا/ت
تو خواب میدیم آزادم دارم مهاجرت میکنم که یهو صدای نازکی که فک کنم صدای زن بود به گوشم رسید چشامو سریع باز کردم
که دیدم مامانم صدام میکنه
مامانم: ا/ت پاشو دختر باید بری مدرسه
با شنیدن این کلمه چشام و باز کردم و زود پاشدم و وایسادم
ا/ت: من؟ من که خواب نبودم فقط داشتم چرت میزدم اره(با خنده)
مامانم: باشه برو حاظر شو بیا صبحونه
رفتم کمدم و باز کردم و دامن و بلوز یونیفرم
مدرسه مو پوشیدم و یدونه کرم ضد افتاب و بارم لب زدم و کیفمو برداشتم و با عجله از پله ها رفتم پایین و سر میز با پدر و مادرم سلام و علیک کردم و همینکه داشتم پنکیک رو میخوردم و با عجله دهن پر (ا/ت شکمو و لجباز بود) مامانم با خنده گف
مامانم: اروم بخور خفه میشی
با تعجب بهش نگاه کردم و لبخند زدم و
ا/ت: باشه(با خنده)
یه لحظه یادم افتاد وای الان باید برم دیرم میشه بس با دهن پر گفتم
ا/ت: من رفتم(با خنده)
دیدم هنوز خیلی پنکیک هس بس دو سه تا تاش رو برداشتم و گذاشتم تو کیفم
و با عجله کفشم رو پوشیدم رفتم سوار موتورم شدم(ا/ت موتور داشت با اینکه پولدار بودن ولی اون یه موتور معمولی میروند تا توجه رو به خودش جلب نکنه و موتور سواری هم دوست داشت)
همینکه میروندم یادم افتاد به پارک جیهون قول داده بودم باهاش برم کافه(پارک جیهون دوست ا/ت بود)
اه لعنتی چطور اینو یادم میره
خلاصه وارد مدرسه شدم
۲.۸k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.