درد واژه ای که برام کلا پر از معناهای عجیبه. زندگیم یه نی

درد واژه ای که برام کلا پر از معناهای عجیبه. زندگیم یه نیاز و من دارم توش غرق میشم
دارم میمیرم کسی حرف مو گوش میده ؟
کسی همدمم میشه ؟دارم جون میدم .دارم زجر میکشم ،خسته تر از اون چیزی شدم که کسی
فکر شو بکنه پر غم پر اندوه ازم انتظار و حس و حال خوب ودارن
در صورتی که هیچ وقت از درون شادی روحس نکردم هیچ وقت از دل نخندیدم .
دنبال آرامش توی گوشی سرگردون می گردم خسته از .
زندگی ، خودم ، خانوادم ،مادرم !. قضاوت های بی مورد ، حرف های تمسخر آمیز، حرفای تیغ .
احساس کسی رو دارم که سرش و با گیوتین زدن و حالا دارم جون میدم .
دارم خدا خدا می کنم زنده بمونم تو حسرت زندگی موندم خسته خسته ...
انگار زیر پای آدمای عزیز توی زندگیم خورد شدم ،لطفا ازم توقع شادی نکنید .
من حالم خوب نیست ممکنه یه شورش یا یه وعوا راه بندازم
تمام وجودم پره درده پر کینه پر بغض پر حسرت پر غم
ولم کنید لطفا لطفا ............