p18
p18
ویو رایا
امروز دیگه باید ترسیدن رو بزارم کنار....
انتخاب اینکه چشمم دو رنگ باشه دست خودم نبوده...
آماده شدم
رایا : اونی میشه منو برسونی؟
هی کیونگ : باشه ولی زود بپر تو ماشین بدو
منم هول هولی کفشامو پوشیدمو سوار شدیم
هی کیونگ : میگم......چشمات.....
رایا : دیگه نمیپوشونمش.....خودم دوسش دارم....
هی کیونگ : باشه...
رسیدیم مدرسه
هی کیونگ : روز خوبی داشته باشی
رایا : مرسی توهم همینطور.....راستی اونی....میدونم رو معلمم کراش داری😂 میخنده و میدوئه میره
هی کیونگ : یااااا ، یاااااا کیم رایااااا بزار برسی خونهههههه
_تو کلاس
رسیدم تو کلاس ، همه بد نگاهم میکردن اومدم برم سر جام که....
مین جی : یااا من اینجا میشینم عجیب الخلقه
بدون اینکه چیزی بگم به سوآ که سعی داشت نگاهشو ازم بدزده نگاه کردم....
رایا تو ذهنش : واقعا؟🙂💔...
سوهو : بیا اینجا و به صندلی کنار خودش اشاره کرد
رفتم نشستم
رایا : ممنون سوهو
سوهو با لبخند سرشو تکون داد
رایا تو ذهنش : عجیبه...تاحالا ندیده بودم بخنده....
سوجون وارد کلاس میشه ، رایا و سوهو رو میبینه که دارن با هم حرف میزنن
سوجون : پسره ی....
میاد صندلی رایا رو میکشه سمت خودش
رایا : داری چیک...عه تویی...سلام سوجون...
سوجون : سلام
تا میاد حرف بزنه معلم وارد میشه
معلم : سلام بچه ها ، صبح بخیر . آقای مدیر گفت بهتون بگم که قراره بریم اردو
کل کلاس : ایولللل
معلم : اردو تو ی منطقه جنگلیه ، که ۳ روز اونجا میمونیم قراره بقا در طبیعت رو یاد بگیریم
سومین (یکی از دانش آموزا) بیا رضایت نامه هارو پخش کن
سومین رضایت نامه هارو پخش کرد
معلم : و آخرین مطلب ، به گروه های سه نفره تقسیم بشید
رایا : خب مطمئنا هیچکس با من هم گروهی نمیشه...
سوهو و سوجون باهم (بلند) : من میشم
رایا : یاخدا آروم ! اما ممنونم😊
ویو رایا
امروز دیگه باید ترسیدن رو بزارم کنار....
انتخاب اینکه چشمم دو رنگ باشه دست خودم نبوده...
آماده شدم
رایا : اونی میشه منو برسونی؟
هی کیونگ : باشه ولی زود بپر تو ماشین بدو
منم هول هولی کفشامو پوشیدمو سوار شدیم
هی کیونگ : میگم......چشمات.....
رایا : دیگه نمیپوشونمش.....خودم دوسش دارم....
هی کیونگ : باشه...
رسیدیم مدرسه
هی کیونگ : روز خوبی داشته باشی
رایا : مرسی توهم همینطور.....راستی اونی....میدونم رو معلمم کراش داری😂 میخنده و میدوئه میره
هی کیونگ : یااااا ، یاااااا کیم رایااااا بزار برسی خونهههههه
_تو کلاس
رسیدم تو کلاس ، همه بد نگاهم میکردن اومدم برم سر جام که....
مین جی : یااا من اینجا میشینم عجیب الخلقه
بدون اینکه چیزی بگم به سوآ که سعی داشت نگاهشو ازم بدزده نگاه کردم....
رایا تو ذهنش : واقعا؟🙂💔...
سوهو : بیا اینجا و به صندلی کنار خودش اشاره کرد
رفتم نشستم
رایا : ممنون سوهو
سوهو با لبخند سرشو تکون داد
رایا تو ذهنش : عجیبه...تاحالا ندیده بودم بخنده....
سوجون وارد کلاس میشه ، رایا و سوهو رو میبینه که دارن با هم حرف میزنن
سوجون : پسره ی....
میاد صندلی رایا رو میکشه سمت خودش
رایا : داری چیک...عه تویی...سلام سوجون...
سوجون : سلام
تا میاد حرف بزنه معلم وارد میشه
معلم : سلام بچه ها ، صبح بخیر . آقای مدیر گفت بهتون بگم که قراره بریم اردو
کل کلاس : ایولللل
معلم : اردو تو ی منطقه جنگلیه ، که ۳ روز اونجا میمونیم قراره بقا در طبیعت رو یاد بگیریم
سومین (یکی از دانش آموزا) بیا رضایت نامه هارو پخش کن
سومین رضایت نامه هارو پخش کرد
معلم : و آخرین مطلب ، به گروه های سه نفره تقسیم بشید
رایا : خب مطمئنا هیچکس با من هم گروهی نمیشه...
سوهو و سوجون باهم (بلند) : من میشم
رایا : یاخدا آروم ! اما ممنونم😊
۲.۵k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.