رومان مافیای عاشق
پارت ۳ اون لحظه بود که جانت زنگ زد ! به سرعت جوابش و دادم جانت گفت لطفاً تمام چیز هایی که گفتم رو فراموش کن..
گفتم نظرم عوض شده کار رو قبول میکنم
جانت گفت متاسفم برای کار یکی دیگه رو استخدام کردیم . گفتم (چی) فقط توی ۱ ساعت؟؟
جانت گفت (مافیا ها زود میجنبن)
گفتم یعنی هیچ راهی نیست؟__
______________جانت گفت سعی میکنم پدرم
رو رازی کنم و قطع کرد دکتر دست روی شونم گزاشت و گفت اگه تا ۲ روز دیگه عمل مادرت رو انجام ندهیم امکان مرگ هست باورم نمیشد! فردای اون روز نمی خواستم به مدرسه برم ولی می خواستم بدونم جانت پدرش رو رازی کرده یا نه! پس راه افتادم!!
_____________________________________________________________________________________بچه ها منتظر پارت بعد باشید بای🫶🦋
گفتم نظرم عوض شده کار رو قبول میکنم
جانت گفت متاسفم برای کار یکی دیگه رو استخدام کردیم . گفتم (چی) فقط توی ۱ ساعت؟؟
جانت گفت (مافیا ها زود میجنبن)
گفتم یعنی هیچ راهی نیست؟__
______________جانت گفت سعی میکنم پدرم
رو رازی کنم و قطع کرد دکتر دست روی شونم گزاشت و گفت اگه تا ۲ روز دیگه عمل مادرت رو انجام ندهیم امکان مرگ هست باورم نمیشد! فردای اون روز نمی خواستم به مدرسه برم ولی می خواستم بدونم جانت پدرش رو رازی کرده یا نه! پس راه افتادم!!
_____________________________________________________________________________________بچه ها منتظر پارت بعد باشید بای🫶🦋
۱.۸k
۲۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.