تعارف کرد و گفت : ضرب نخوری .... خیر سرت سفارش کرده بودی؟
تعارف کرد و گفت : ضرب نخوری .... خیر سرت سفارش کرده بودی؟ ، یه دونه خودت بخور ببین چجوریه ؟
شیرینیِ تعارفی رو خوردم ،انگار که سنگ زیر دندونم اومده بود از خجالت آب شدم و تو دلم چارتا فوشِ البته نه از اون فوشایی که بعضیا موقع تصادف رانندگی به هم میدن...!! به رفیق بیشعورِ آقابزرگمون دادم که اینجور ما رو سنگ روی یخ کرد ...!!🥴
خانم آدرم خداحافظی کرد و رفت و دیگه ندیدمش تا اینکه شنیدم چند سال پیش در همین کانادایی که این روزا خیلی از ایرانیا دارن اونجا شیلنگ تخته میندازه دارفانی رو وداع گفته 🖤
روحش شاد باشه زن قلدر و مدیری بود...
چند ماه پیش مطلع شدم هاشم گوزو یه مغازه جلوبندی سازی داره پایین شهر
رفتم سراغش ...
نالوطی از من بهتر مونده بود ..
یه دستی به جلو بندیِ ماشینم کشید طفلی هر چی تعارف کردم ازم پول نگرفت..
هاشم گوزو بودنشو یادآوری کردم و راجع به خانم آدرم کلی صحبت کردیم...!!🥴
چند بار گفت : عباس، اگه خانم آدرم رو دیدی بگو بیاد کار جلوبندی ماشین اگه داره براش انجام بدم ...!!🥴
خبر نداشت فوت کرده ...
با اینکه با چغلیِ خانم آدرم از آقای فربودمنش خیلی چوب خورده بود ولی خیلی برای خانم معلم ناراحت شد....
مثل همه شما ویسگونیا بچه با معرفتیه ..
اینم ماجرای خانم آدرم
یادش به خیر روزگار خوبی بود
دعا کنین سلولای خاکستریِ مغزم زنده و فعال بمونه تا بازم براتون خاطره بگیم البته اگه کسی مایل باشه....!!
قربون همتون عباس
یا حق
شیرینیِ تعارفی رو خوردم ،انگار که سنگ زیر دندونم اومده بود از خجالت آب شدم و تو دلم چارتا فوشِ البته نه از اون فوشایی که بعضیا موقع تصادف رانندگی به هم میدن...!! به رفیق بیشعورِ آقابزرگمون دادم که اینجور ما رو سنگ روی یخ کرد ...!!🥴
خانم آدرم خداحافظی کرد و رفت و دیگه ندیدمش تا اینکه شنیدم چند سال پیش در همین کانادایی که این روزا خیلی از ایرانیا دارن اونجا شیلنگ تخته میندازه دارفانی رو وداع گفته 🖤
روحش شاد باشه زن قلدر و مدیری بود...
چند ماه پیش مطلع شدم هاشم گوزو یه مغازه جلوبندی سازی داره پایین شهر
رفتم سراغش ...
نالوطی از من بهتر مونده بود ..
یه دستی به جلو بندیِ ماشینم کشید طفلی هر چی تعارف کردم ازم پول نگرفت..
هاشم گوزو بودنشو یادآوری کردم و راجع به خانم آدرم کلی صحبت کردیم...!!🥴
چند بار گفت : عباس، اگه خانم آدرم رو دیدی بگو بیاد کار جلوبندی ماشین اگه داره براش انجام بدم ...!!🥴
خبر نداشت فوت کرده ...
با اینکه با چغلیِ خانم آدرم از آقای فربودمنش خیلی چوب خورده بود ولی خیلی برای خانم معلم ناراحت شد....
مثل همه شما ویسگونیا بچه با معرفتیه ..
اینم ماجرای خانم آدرم
یادش به خیر روزگار خوبی بود
دعا کنین سلولای خاکستریِ مغزم زنده و فعال بمونه تا بازم براتون خاطره بگیم البته اگه کسی مایل باشه....!!
قربون همتون عباس
یا حق
۷.۹k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.