p2
p2
ویو رایا
رفتم دفتر مدیر ، در زدم
مدیر : بیا داخل
رایا : سلام من دانش آموز انتقالی کیم رایا هستم
مدیر : خب به مدرسه ما خوش اومدی این برنامه کلاسی و اینم اسم کلاست
ویو رایا
تشکر کردم و رفتم بیرون . کلاسم A2 بود
A2...A2....A2...
آهان پیداش کردم . در زدم.....معلم درو باز کرد
معلم : سلام تو کیم رایا ، دانش آموز انتقالی هستی درسته؟
رایا : سلام ، بله
معلم : خیلی خب بیا اینجا خودتو معرفی کن
رایا : سلام به همگی من رایا هستم ، کیم رایا . خوشبختم
همه : سلام رایا خوش اومدی
یه پسر : اون واقعا خیلی خوشگله شبیه فرشتس
همه : فرشته ،فرشته ،فرشته ،فرشته
رایا : ممنونم بچه ها....
معلم : رایا برو پشت سوآ بشین و به یه دختر مو کوتاه کیوت اشاره کرد
رفتم پشتش نشستم
معلم : خب بچه ها درس جدید رو شروع میکنیم
درس جدید؟ فکر کنم یادش رفته من تازه اومدم😐
سوآ که انگار دهنمو خونده بود برگشت سمتم و صفحه ۷۵ کتابمو باز کرد
سوآ : اینجاییم ، راستی... میای دوست شیم ؟ من چو سوآ ام.
رایا تو ذهنش : دوست؟🙂 تاحالا نداشتم ، معمولا کسی باهام دوست نمیشه...بخاطر..
آه بیخیال من خودمو دوست دارم
رایا : اره...بیا دوست شیم🥲
سوآ : هی تو واقعا خوشگلیا... قبل تو سوجین ملکه زیبایی مدرسه بود و به یه دختر با موهای لخت مشکی اشاره کرد. ولی فکر کنم تو الان جاشو گرفتی
رایا : وای ممنون تو هم خیلی کیو...
معلم : سوآ لطفا حواس رایا رو پرت نکن
سوآ : بزار بعد حرف میزنیم
_زنگ تفریح
سوآ : راستی چرا موهاتو ریختی رو صورتت؟
رایا تو ذهنش : یا حضرت پشممم الان چی بهش بگممم؟😶😨
رایا : خب... راستش...مدلیه که دوست دارم
سوآ : ولی بازم هیچی از خوشگلیت کم نمیکنه☺️راستی بوفه ساندویچ های خوشمزه ای داره بریم بخریم و دست رایا رو گرفت و برد
ساندویچو خریدنو خوردن
رایا : وای سوآ خیلی خوشمزه بود
سوآ : بهت که گفتم😎
رایا و سوآ پایین پله وایساده بودن
ویو سوهو
داشتیم از پله پایین میومدیم
ته هون ( دوست پسر سوآ ) : سوهو مگه نگفتی ما بهترین دوستای همدیگه ایم پس برای چی...
سوهو تو ذهنش : ای خدا چرا ول نمیکنه
یهو دستمو کشید و باعث شد لیز بخورم داشتم میوفتادم که دو تا دست دور کمرم حلقه شد... اول فکر کردم ته هونه ولی بعد فهمیدم اون دختر جدیدس....رایا
همونجوری بهش خیره شده بودم.....خبرش تو کل مدرسه پخش شده بود....راست میگفتن....واقعا خوشگله....بهش زل زده بودم که گفت : ببخشید ، راحتی؟
سریع به خودم اومدمو تشکر کردمو و از اونجا دور شدم
سوآ : وای دختر عجب زوری داریااا...ولی میدونی الان کیو گرفتی؟..
رایا : ...نه...؟
سوآ : اون لی سوهوئه خوشتیپ ترین پسر مدرسه...الان نصف دخترا به خونت تشنن
رایا : آهان....باشه
سوآ : یعنی واست مهم نیست؟؟؟؟
رایا : نچ
سوآ : وای دختر تو بهترین کسی هستی که تو زندگیم دیدم و پرید بغل رایا
ویو رایا
رفتم دفتر مدیر ، در زدم
مدیر : بیا داخل
رایا : سلام من دانش آموز انتقالی کیم رایا هستم
مدیر : خب به مدرسه ما خوش اومدی این برنامه کلاسی و اینم اسم کلاست
ویو رایا
تشکر کردم و رفتم بیرون . کلاسم A2 بود
A2...A2....A2...
آهان پیداش کردم . در زدم.....معلم درو باز کرد
معلم : سلام تو کیم رایا ، دانش آموز انتقالی هستی درسته؟
رایا : سلام ، بله
معلم : خیلی خب بیا اینجا خودتو معرفی کن
رایا : سلام به همگی من رایا هستم ، کیم رایا . خوشبختم
همه : سلام رایا خوش اومدی
یه پسر : اون واقعا خیلی خوشگله شبیه فرشتس
همه : فرشته ،فرشته ،فرشته ،فرشته
رایا : ممنونم بچه ها....
معلم : رایا برو پشت سوآ بشین و به یه دختر مو کوتاه کیوت اشاره کرد
رفتم پشتش نشستم
معلم : خب بچه ها درس جدید رو شروع میکنیم
درس جدید؟ فکر کنم یادش رفته من تازه اومدم😐
سوآ که انگار دهنمو خونده بود برگشت سمتم و صفحه ۷۵ کتابمو باز کرد
سوآ : اینجاییم ، راستی... میای دوست شیم ؟ من چو سوآ ام.
رایا تو ذهنش : دوست؟🙂 تاحالا نداشتم ، معمولا کسی باهام دوست نمیشه...بخاطر..
آه بیخیال من خودمو دوست دارم
رایا : اره...بیا دوست شیم🥲
سوآ : هی تو واقعا خوشگلیا... قبل تو سوجین ملکه زیبایی مدرسه بود و به یه دختر با موهای لخت مشکی اشاره کرد. ولی فکر کنم تو الان جاشو گرفتی
رایا : وای ممنون تو هم خیلی کیو...
معلم : سوآ لطفا حواس رایا رو پرت نکن
سوآ : بزار بعد حرف میزنیم
_زنگ تفریح
سوآ : راستی چرا موهاتو ریختی رو صورتت؟
رایا تو ذهنش : یا حضرت پشممم الان چی بهش بگممم؟😶😨
رایا : خب... راستش...مدلیه که دوست دارم
سوآ : ولی بازم هیچی از خوشگلیت کم نمیکنه☺️راستی بوفه ساندویچ های خوشمزه ای داره بریم بخریم و دست رایا رو گرفت و برد
ساندویچو خریدنو خوردن
رایا : وای سوآ خیلی خوشمزه بود
سوآ : بهت که گفتم😎
رایا و سوآ پایین پله وایساده بودن
ویو سوهو
داشتیم از پله پایین میومدیم
ته هون ( دوست پسر سوآ ) : سوهو مگه نگفتی ما بهترین دوستای همدیگه ایم پس برای چی...
سوهو تو ذهنش : ای خدا چرا ول نمیکنه
یهو دستمو کشید و باعث شد لیز بخورم داشتم میوفتادم که دو تا دست دور کمرم حلقه شد... اول فکر کردم ته هونه ولی بعد فهمیدم اون دختر جدیدس....رایا
همونجوری بهش خیره شده بودم.....خبرش تو کل مدرسه پخش شده بود....راست میگفتن....واقعا خوشگله....بهش زل زده بودم که گفت : ببخشید ، راحتی؟
سریع به خودم اومدمو تشکر کردمو و از اونجا دور شدم
سوآ : وای دختر عجب زوری داریااا...ولی میدونی الان کیو گرفتی؟..
رایا : ...نه...؟
سوآ : اون لی سوهوئه خوشتیپ ترین پسر مدرسه...الان نصف دخترا به خونت تشنن
رایا : آهان....باشه
سوآ : یعنی واست مهم نیست؟؟؟؟
رایا : نچ
سوآ : وای دختر تو بهترین کسی هستی که تو زندگیم دیدم و پرید بغل رایا
۳.۵k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.