part4
وی: خوب دیگه بسه
من: بلک پینکو گروه ایو اومدن
جیمین: حتی دوست ندارم ریختش رو ببینم
جین میخواست چیزی بگه که نامجون دستش رو روی شونش گذاشت که سکوت کرد، وقتی نزدیک ما شدن بلند شدیم و احترام میزاشتیم اونام همزمان که رد میشدن احترام میزاشتن
[لیسا]
از کنار گروه ها رد میشدیم احترام میزاشتیم، رسیدیم به میز بی تی اس احترام گذاشتیم و بازم هم میخواستیم جلو تر بریم که منیجر جلومون رو گرفت
منیجر:همین میزه
جیسو: همین
منیجر: اره
به سمت میز رفتیم دورش نشستیم میزمون به میز بی تی اس چسبیده بود اندازه پنج سانت فقط فاصله داشت و میزه دیگه که برای گروه ایو بود وسط میز ما بود ولی یکم جلو تر اون هم با ما پنج سانت فاصله داشت، گروه ایو هم نشست، برای بلینکا دست تکون میدادیم؛ گروه ها به نوبت اجرا میکردن، دیگه به معنای واقعی مثل جنازه شده بودیم، یونگیا رو اگه می زاشتن به کل دراز میکشید
من: حوصلم وحشتناک سر رفته ولی این این پیک می (کسی که عشوه خرکی میاد) توجهم رو جلب کرده، همه مثل جنازه افتادن این هنوز پا رو پا انداخته دس میزنه مثل این اسکلا لبخند میزنه
جنی: کیو میگی
من: این خر رو میگم
رزی: مث آدم بگو
من: وونیونگ
جیسو: لیسا
من: ها
ایو: زشته
می چا: اره حق با توع خیلی زشته
من: نه میچایا زشت نیست اتفاقا خیلیم خوشگله ولی این پیک می بودنش زشته
جنی: تو چیکار داری
من: وایسا الان درستش میکنم
رزی: شر نتراشی
من: وونیونگ شی
وونیونگ با حالت تعجب سر برگردوند سمتم
من: خسته نشدی
وونیونگ: آها چرا ولی بده که بخوام اینجا دراز بکشم لش کنم میفهمی که چیمیگم لیساشی
اع اع زشت بد ترکیب تیکه میندازه
من: ولی فکنم بقیه اونقدر خسته باشن که به این فکر کنن
وونیونگ: حق با توام هست، ولی من خیلی انرژی دارم
من: اره تو بیشتر از ما انرژی داری
بلک پینک بی تی اس به بحث منو وونیونگ توجه میکردن
وونیونگ: لیساشی انتظار نداشتم تو هم مثل هیترا بگی
من: مگه من چی گفتم من فقط گفتم بدنه تو خیلی جون تر و پر انرژی تر از ماست وقتی خودت فکرت یه جای دیگس دیگه ننداز تقصیر من
میخواست چیزی بگه که پریدم وسط حرفش گفتم
من: یادمه پدربزرگ مرحومم همیشه میگفت وقتی کسی ضایه قضیه ای رو انکار میکنه بدون داره حقیقت رو لاپوشونی میکنه، هیییع نکنه وای وونیونگ شی من ازت انتظار نداشتم
نیشخندی زدم تکیه دادم، عصبی دندون قروچه کرد
وونیونگ: ببخشید ما باید برای اجرا اماده بشیم
و بلند شدن
من: وونیونگ شی چرا یه استراحت به خودت نمیدی لیدر باید این همه کار رو انجام بده نه تو، آنقدر به خودت زحمت نده
عصبی بود ولی سعی میکرد اروم باشه
وونیونگ: من ترجیح میدم کاری که میتونم رو انجام بدم
من: اگه منظورت دخالته که اوتو همه بلدن
من: بلک پینکو گروه ایو اومدن
جیمین: حتی دوست ندارم ریختش رو ببینم
جین میخواست چیزی بگه که نامجون دستش رو روی شونش گذاشت که سکوت کرد، وقتی نزدیک ما شدن بلند شدیم و احترام میزاشتیم اونام همزمان که رد میشدن احترام میزاشتن
[لیسا]
از کنار گروه ها رد میشدیم احترام میزاشتیم، رسیدیم به میز بی تی اس احترام گذاشتیم و بازم هم میخواستیم جلو تر بریم که منیجر جلومون رو گرفت
منیجر:همین میزه
جیسو: همین
منیجر: اره
به سمت میز رفتیم دورش نشستیم میزمون به میز بی تی اس چسبیده بود اندازه پنج سانت فقط فاصله داشت و میزه دیگه که برای گروه ایو بود وسط میز ما بود ولی یکم جلو تر اون هم با ما پنج سانت فاصله داشت، گروه ایو هم نشست، برای بلینکا دست تکون میدادیم؛ گروه ها به نوبت اجرا میکردن، دیگه به معنای واقعی مثل جنازه شده بودیم، یونگیا رو اگه می زاشتن به کل دراز میکشید
من: حوصلم وحشتناک سر رفته ولی این این پیک می (کسی که عشوه خرکی میاد) توجهم رو جلب کرده، همه مثل جنازه افتادن این هنوز پا رو پا انداخته دس میزنه مثل این اسکلا لبخند میزنه
جنی: کیو میگی
من: این خر رو میگم
رزی: مث آدم بگو
من: وونیونگ
جیسو: لیسا
من: ها
ایو: زشته
می چا: اره حق با توع خیلی زشته
من: نه میچایا زشت نیست اتفاقا خیلیم خوشگله ولی این پیک می بودنش زشته
جنی: تو چیکار داری
من: وایسا الان درستش میکنم
رزی: شر نتراشی
من: وونیونگ شی
وونیونگ با حالت تعجب سر برگردوند سمتم
من: خسته نشدی
وونیونگ: آها چرا ولی بده که بخوام اینجا دراز بکشم لش کنم میفهمی که چیمیگم لیساشی
اع اع زشت بد ترکیب تیکه میندازه
من: ولی فکنم بقیه اونقدر خسته باشن که به این فکر کنن
وونیونگ: حق با توام هست، ولی من خیلی انرژی دارم
من: اره تو بیشتر از ما انرژی داری
بلک پینک بی تی اس به بحث منو وونیونگ توجه میکردن
وونیونگ: لیساشی انتظار نداشتم تو هم مثل هیترا بگی
من: مگه من چی گفتم من فقط گفتم بدنه تو خیلی جون تر و پر انرژی تر از ماست وقتی خودت فکرت یه جای دیگس دیگه ننداز تقصیر من
میخواست چیزی بگه که پریدم وسط حرفش گفتم
من: یادمه پدربزرگ مرحومم همیشه میگفت وقتی کسی ضایه قضیه ای رو انکار میکنه بدون داره حقیقت رو لاپوشونی میکنه، هیییع نکنه وای وونیونگ شی من ازت انتظار نداشتم
نیشخندی زدم تکیه دادم، عصبی دندون قروچه کرد
وونیونگ: ببخشید ما باید برای اجرا اماده بشیم
و بلند شدن
من: وونیونگ شی چرا یه استراحت به خودت نمیدی لیدر باید این همه کار رو انجام بده نه تو، آنقدر به خودت زحمت نده
عصبی بود ولی سعی میکرد اروم باشه
وونیونگ: من ترجیح میدم کاری که میتونم رو انجام بدم
من: اگه منظورت دخالته که اوتو همه بلدن
۳.۲k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.