پارت ۷۰۱
پارت ۷۰۱
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_به دل نگیر حرفاشو سر چیز دیگه ای عصبی بود...
_/اشکال نداره به هرحال درست میگفتن نباید همش تو اتاقم باشم...
از جاش پاشد اومد سمتم...
_فردا یه پارتی بزرگ دعوتم خبر داری؟
_/نه بهم نگفتن...توی لیست کاراتون نبود...
_میخوام به عنوان پارتنرم باهام بیای...
ممکنه توی مهمونیه امیرم باشه...؟!اگه باشه هم منو به عنوان پارتنر شاهین ببینه عصبی میشه همه چی خراب میشه که...اما دلم واسش تنگ شده...
_/خب شما خودتون پارتنر دارین چرا باید یه خدمتکارو با خودتون ببرین؟
اومد نزدیک دستامو گرفت...سعی کردم سوتی ندم...و اروم وایسم...
_/میخوام کسی که همراهمه بی حاشیه باشه...دخترای اطرافم همه شون پر از حاشیه ن ...
یکم مکث کرد ازم جدا شد توی اتاق قدم میزد...بالاخره وایستاد...
_در ضمن تمام مافیا ها دعوتن...
معلوم بود دقیق رفتارامو چک میکرد...
_/ در هر حال منو اینجا لازم دارن واقعا متاسفم ...میگم یکی از دخترارو واستون اماده کنن ارباب...
از واکنشم تعجب کرد یه تای ابروشو داد بالا و یه لبخند زد...اما سریع اخم کرد...
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_به دل نگیر حرفاشو سر چیز دیگه ای عصبی بود...
_/اشکال نداره به هرحال درست میگفتن نباید همش تو اتاقم باشم...
از جاش پاشد اومد سمتم...
_فردا یه پارتی بزرگ دعوتم خبر داری؟
_/نه بهم نگفتن...توی لیست کاراتون نبود...
_میخوام به عنوان پارتنرم باهام بیای...
ممکنه توی مهمونیه امیرم باشه...؟!اگه باشه هم منو به عنوان پارتنر شاهین ببینه عصبی میشه همه چی خراب میشه که...اما دلم واسش تنگ شده...
_/خب شما خودتون پارتنر دارین چرا باید یه خدمتکارو با خودتون ببرین؟
اومد نزدیک دستامو گرفت...سعی کردم سوتی ندم...و اروم وایسم...
_/میخوام کسی که همراهمه بی حاشیه باشه...دخترای اطرافم همه شون پر از حاشیه ن ...
یکم مکث کرد ازم جدا شد توی اتاق قدم میزد...بالاخره وایستاد...
_در ضمن تمام مافیا ها دعوتن...
معلوم بود دقیق رفتارامو چک میکرد...
_/ در هر حال منو اینجا لازم دارن واقعا متاسفم ...میگم یکی از دخترارو واستون اماده کنن ارباب...
از واکنشم تعجب کرد یه تای ابروشو داد بالا و یه لبخند زد...اما سریع اخم کرد...
۲.۹k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.