my girl
part¹²
اگرست:این خانم کی هستن
کوک:منشیم هستن
ات:جکسون این افسانه کیه"اروم"
جکسون:شریک رئیس"اروم"
ات:اخه ریشاش رو نگا"اروم-درحال کنترل خنده"
جکسون:خانم پارک بهش دقت نکنین زود خودتون میگیره
ات:اِ گوشیم کو؟
جکسون:قربان بهت داد
کوک:بگیر گوشیتو عکس منم از صفحش بردار
ات:نمیخوام
اگرست:مستر جئون بریم
کوک:حتما
"رسیدن"
ات:عر اینجا قصره
جکسون:خیر عمارته جئونه
کوک:راننده اقای اگرست رو برسون
راننده:حتما
ات:راستی بمو نیوردی"ذوق"
کوک:اونم فردا میرسه"سرد"
کوک:جکسون زنگ بزن به پزشک بیاد تیر رو در بیاره و همینطور دستشو پانسمان کنه بعدم اتاقشو بهش نشون بده
جکسون:حتما قربان
ویو ات
بعد از اینکه اقای یه چیزی رفت جکسون زنگ زد به پزشک ولی پزشک گفت نمیتونه بیاد که یهو یه خدمتکاره اومد و گفت پزشکی بلده اومد تیر رو در اورد و و دستمو پانسمان کرد بعد ازش تشکر کردم و جکسون منو برد بالا و اتاقمو بهم نشون داد رفتم تو اتاق یه لباس راحتی پوشیدم و گرفتم خوابیدم صبح بلندشدم موهامو گوجه ای بستم و نشستم یکم کار کردم بعدش زنگ جیسو زدم ببینم دارن چیکار میکنم
"شروع مکالمه"
ات:الو سلام جیسو
جیسو:سلام رسیدی فرانسه"دهن پر"
ات:اره تازه دیشب رسیدیم دستمم تیر خورد ولی الان پانسمانش کردن
جیمین:چی دستت بهش تیر خورده
ات:چطور تو حرفمو شنیدی
جیسو:خونه مامان بابا هستیم داریم صبحانه میخوریم گوشی رو بلند گو هست
یونگ سونگ:دخترم حالت خوبه
چه یونگ:نمیخوای با رئیست ازدواج کنی
ات:خدا لعنتت کنه جیسو بابا حالم خوبه
خدمتکاره دیشبی:خانم بیاین صبحونه
ات:باشه......مامان من میخوام سینگل بمیرم
چه یونگ:برو صبحونه بخور
ات:باشه بای بای
"پایان مکالمه"
ات:ببخشید اسمت چیه
دختره:اسم من لیسا هست
ات:تو پزشکی بلدی
لیسا:بله خانم بفرمایین بشینین سر میز
ات:جکسون خرگوش کو
جکسون:تو اتاقشه هنوز خوابه برو بیدارش کن
ات:باشه
"تو اتاق کوک"
ات:خرگوش خرگوش بیدار شو
کوک:نمیخوام بیا برو
ات:چقدر خوابالو بلند شو
کوک:نمیخواممممممممم
ات:خدایا بلندشو
کوک:ها چته خوابم میاد"خوابالود"
ات:شت تو خواب چقدر کیوت بودی.....بلند شو بیا صبحونه"خنده"
کوک:باشه بیا برو پرانسس خانم
ات:من به داداشمم گفتم من پرانسس به دنیا اومدم
"سر میز صبحونه"
ات:بم کجاست چرا نمیاد
کوک:خدایا یکی بیا اینو ببره
ات:لیسا بم نیومد
کوک:لیسا کیه
لیسا:نه هنوز نیومده
ات:حتی نمیدونی لیسا کیه
کوک:چرا باید بدونم
ات:راستی تو به مامان من چی گفتی
کوک:هیچی چرا میپرسی
ات:میخواد باهات ازدواج کنم
کوک:من حتی نزاشتم گوشی بده مامانم
جکسون:قربان بم رسید
ات:بم بیا پیش خاله
بم:هاپ هاپ
ات:خدایا بم پیش کی بودی
کوک:به جن شخصی اومده
ات:عالیجناب والا مقام بم
کوک:جکسون پزشک اومد
جکسون:خیر
کوک:لایک کن
اگرست:این خانم کی هستن
کوک:منشیم هستن
ات:جکسون این افسانه کیه"اروم"
جکسون:شریک رئیس"اروم"
ات:اخه ریشاش رو نگا"اروم-درحال کنترل خنده"
جکسون:خانم پارک بهش دقت نکنین زود خودتون میگیره
ات:اِ گوشیم کو؟
جکسون:قربان بهت داد
کوک:بگیر گوشیتو عکس منم از صفحش بردار
ات:نمیخوام
اگرست:مستر جئون بریم
کوک:حتما
"رسیدن"
ات:عر اینجا قصره
جکسون:خیر عمارته جئونه
کوک:راننده اقای اگرست رو برسون
راننده:حتما
ات:راستی بمو نیوردی"ذوق"
کوک:اونم فردا میرسه"سرد"
کوک:جکسون زنگ بزن به پزشک بیاد تیر رو در بیاره و همینطور دستشو پانسمان کنه بعدم اتاقشو بهش نشون بده
جکسون:حتما قربان
ویو ات
بعد از اینکه اقای یه چیزی رفت جکسون زنگ زد به پزشک ولی پزشک گفت نمیتونه بیاد که یهو یه خدمتکاره اومد و گفت پزشکی بلده اومد تیر رو در اورد و و دستمو پانسمان کرد بعد ازش تشکر کردم و جکسون منو برد بالا و اتاقمو بهم نشون داد رفتم تو اتاق یه لباس راحتی پوشیدم و گرفتم خوابیدم صبح بلندشدم موهامو گوجه ای بستم و نشستم یکم کار کردم بعدش زنگ جیسو زدم ببینم دارن چیکار میکنم
"شروع مکالمه"
ات:الو سلام جیسو
جیسو:سلام رسیدی فرانسه"دهن پر"
ات:اره تازه دیشب رسیدیم دستمم تیر خورد ولی الان پانسمانش کردن
جیمین:چی دستت بهش تیر خورده
ات:چطور تو حرفمو شنیدی
جیسو:خونه مامان بابا هستیم داریم صبحانه میخوریم گوشی رو بلند گو هست
یونگ سونگ:دخترم حالت خوبه
چه یونگ:نمیخوای با رئیست ازدواج کنی
ات:خدا لعنتت کنه جیسو بابا حالم خوبه
خدمتکاره دیشبی:خانم بیاین صبحونه
ات:باشه......مامان من میخوام سینگل بمیرم
چه یونگ:برو صبحونه بخور
ات:باشه بای بای
"پایان مکالمه"
ات:ببخشید اسمت چیه
دختره:اسم من لیسا هست
ات:تو پزشکی بلدی
لیسا:بله خانم بفرمایین بشینین سر میز
ات:جکسون خرگوش کو
جکسون:تو اتاقشه هنوز خوابه برو بیدارش کن
ات:باشه
"تو اتاق کوک"
ات:خرگوش خرگوش بیدار شو
کوک:نمیخوام بیا برو
ات:چقدر خوابالو بلند شو
کوک:نمیخواممممممممم
ات:خدایا بلندشو
کوک:ها چته خوابم میاد"خوابالود"
ات:شت تو خواب چقدر کیوت بودی.....بلند شو بیا صبحونه"خنده"
کوک:باشه بیا برو پرانسس خانم
ات:من به داداشمم گفتم من پرانسس به دنیا اومدم
"سر میز صبحونه"
ات:بم کجاست چرا نمیاد
کوک:خدایا یکی بیا اینو ببره
ات:لیسا بم نیومد
کوک:لیسا کیه
لیسا:نه هنوز نیومده
ات:حتی نمیدونی لیسا کیه
کوک:چرا باید بدونم
ات:راستی تو به مامان من چی گفتی
کوک:هیچی چرا میپرسی
ات:میخواد باهات ازدواج کنم
کوک:من حتی نزاشتم گوشی بده مامانم
جکسون:قربان بم رسید
ات:بم بیا پیش خاله
بم:هاپ هاپ
ات:خدایا بم پیش کی بودی
کوک:به جن شخصی اومده
ات:عالیجناب والا مقام بم
کوک:جکسون پزشک اومد
جکسون:خیر
کوک:لایک کن
۲.۴k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.