سالم ترین روانی
پارت ۱ فصل اول
از زبان مارگانا( دختر زیبای فرانسوی ک کاراکتر اصلی داستانمونه ینی جای مارگانا خودتونو بزار و فرض کنید ک اون هستید)
چشمامو باز کردم رو مبل چرمی مشکی رنگی بیدار شدم خیلی خستم ولی چاره ای ندارم به سمت در خروجی اتاق حرکت کردم جلوی در ی اینه بود از توی آینه به خودم نگاهی انداختم موهای تقریبا بلند و مشکی رنگ لب های سرخ و بدنی خوش فرم زیر کت بلند چرمی پوشیده شده بود تقریبا ب این لباس عادت کردم درو باز کروم و از پله ها پایین رفتم و وارد راهروی تاریکی شدم همینطور ک راهمو میرفتم ت فکر این بودم ک چرا باید کسی بخواد مقامش رو ب من بده؟ اونم همچین مقام بالایی رو بیخیال من اونطور ک همه میبینن خودخواه و جذاب نیستم درونم کیوت و سادنس ....ب انتهای راهرو رسیدم با کارت مخصوصا درو باز کردم و وارد ی اتاق سنگی شدم ک پر از وسیله های حرفه ای و سلاح یرای مبارزه با موجودات ماورا بود روب رو شدم ی تفنگ مشکی برداشتم و زیر کت چرمیم مخفیش کردم و راه افتادم سمت در بعدی ک وقتی بازش کروم وارد سازمان اصلی اس سی پی شدم این سازمان به قدری بزرگه ک فقط یکی از موجودات ۹۰۰ کیلو متر قد داره ... کمی جلو رفتم و چند نگهبان بهم ادای احترام کردم و وارد آسانسور شدم من یکی از ۱۳ صاحب اصلی اینجام ولی همه منو ب عنوان دکتر میشناسن اما الان یکی از پست هلی خاص رو دریافت کروم ... مراقبت از اس سی پی ۰۴۹ ک کار هر کسی نیست وقتی آسانسور روی طبقه ی منفی ۷ ایستاد از آسانسور بیرون اومدم و راهرو رو تا آخر رفتم یکمی طولانی و پر سول بود و اما سلول آخر سلول اس سی پی ۰۴۹ ک ت بخش ایکولاد قراره داره ینی خطرناکه و باید از دست انسان دور باشع
وقتی کلید د زوم و وارد بخش محافظت شده ی سلول شدم میتونستم نگاه های سنگین ۰۴۹ رو احساس کنم ب سمت حفاظ شیشه ای زد ضربه رفتم و روی میز نشستم و میکروفون ک ب داخل سلول راه داشت رو فعال کروم تا بتونه صدامو بشنوه و سپس.....
ادامه دارد
لایک و فالوووود
از زبان مارگانا( دختر زیبای فرانسوی ک کاراکتر اصلی داستانمونه ینی جای مارگانا خودتونو بزار و فرض کنید ک اون هستید)
چشمامو باز کردم رو مبل چرمی مشکی رنگی بیدار شدم خیلی خستم ولی چاره ای ندارم به سمت در خروجی اتاق حرکت کردم جلوی در ی اینه بود از توی آینه به خودم نگاهی انداختم موهای تقریبا بلند و مشکی رنگ لب های سرخ و بدنی خوش فرم زیر کت بلند چرمی پوشیده شده بود تقریبا ب این لباس عادت کردم درو باز کروم و از پله ها پایین رفتم و وارد راهروی تاریکی شدم همینطور ک راهمو میرفتم ت فکر این بودم ک چرا باید کسی بخواد مقامش رو ب من بده؟ اونم همچین مقام بالایی رو بیخیال من اونطور ک همه میبینن خودخواه و جذاب نیستم درونم کیوت و سادنس ....ب انتهای راهرو رسیدم با کارت مخصوصا درو باز کردم و وارد ی اتاق سنگی شدم ک پر از وسیله های حرفه ای و سلاح یرای مبارزه با موجودات ماورا بود روب رو شدم ی تفنگ مشکی برداشتم و زیر کت چرمیم مخفیش کردم و راه افتادم سمت در بعدی ک وقتی بازش کروم وارد سازمان اصلی اس سی پی شدم این سازمان به قدری بزرگه ک فقط یکی از موجودات ۹۰۰ کیلو متر قد داره ... کمی جلو رفتم و چند نگهبان بهم ادای احترام کردم و وارد آسانسور شدم من یکی از ۱۳ صاحب اصلی اینجام ولی همه منو ب عنوان دکتر میشناسن اما الان یکی از پست هلی خاص رو دریافت کروم ... مراقبت از اس سی پی ۰۴۹ ک کار هر کسی نیست وقتی آسانسور روی طبقه ی منفی ۷ ایستاد از آسانسور بیرون اومدم و راهرو رو تا آخر رفتم یکمی طولانی و پر سول بود و اما سلول آخر سلول اس سی پی ۰۴۹ ک ت بخش ایکولاد قراره داره ینی خطرناکه و باید از دست انسان دور باشع
وقتی کلید د زوم و وارد بخش محافظت شده ی سلول شدم میتونستم نگاه های سنگین ۰۴۹ رو احساس کنم ب سمت حفاظ شیشه ای زد ضربه رفتم و روی میز نشستم و میکروفون ک ب داخل سلول راه داشت رو فعال کروم تا بتونه صدامو بشنوه و سپس.....
ادامه دارد
لایک و فالوووود
۴.۰k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.