تکپارتی هیون
وقتی عضو نهمی و تو خوابگاه با هیون دعوات میشه
ویو الی :
بخاطر اینکه هیون به یه دختر ایدل نزدیک شده بود و داشت باهاش لاس میزد
از مهمونی اومدن ...هیون داشت از پله ها بالا میرفت که ....
ا.ت : وایسا
هیون : چیه ؟
ا.ت : برای چی با دختر انقدر گرم گرفته ؟ بودی ؟هااااا ( داد )
ای ان : چرا داد میزنی ؟ ا.ت ؟
ا.ت : هیششش ... به تو ربطی نداره ( ببخشیدا)
هیون : خفه شو .. به تو چه ؟اصلا
ا.ت : جواب منو درست بده
هیون : برو بابا ( داشت میرفت که ا.ت ..)
ا.ت : رفت دست هیون و گرفت ... وایسا
هیون : ولم کن
ا.ت : گفتم وایساااااا ( خیلی صدای بلند)
چان : هی ... شما دوتا ؟ چیکار دارین میکنین
هیون : به این دختر وحشیت بگو دیگه
ا.ت : خودت وحشی
چان : هیشششششش
فردا صبح :
لینو و چان : بچه ها صبحونه حاطره
ا.ت اولین نفر رفت
ا.ت : بارکلا ( نشت رو صندلی و منتظر موند تا بقیه هم بیان )
هیون اومد : سلام ... ( اومد روبرو ا.ت نشست )
بقیه هم اومدن شروع کردن به صبحانه خوردن
ای ان : هی ... ا.ت بخور دیگه
ا.ت : دارم میخورم دیگه
ای ان : اوکی منو نخور لطفاً
ا.ت لیوان میخواست و جای لیوانا نزدیک هیون بود
ا.ت : بچه ها یه نفر میشه یه لیوان اب بده ؟
اعضا : هیون تو نزدیک تری
هیون :خودتون بیاین بدین
ا.ت : خودم میام ور میدارم
ا.ت از قصد زد ظرف هیون و چپه کرد و ریخت رو لباسش
هیون : هی مگه نمیبینی
ا.ت : .....
هیون : کری .؟
چان : هیون بس کن
هیون : وایسا ببینم این دختر بیشعور چشه ؟ از دیشب جوابمو نامیده
ا.ت : هیچیم نیست
هیون : عه چیزیت نیست ؟ باشه
هیون با سرعت رفت تو اتاق ا.ت و لوازم ارایشیاشو خراب کرد
بعد ۵ دقیقه اومد بیرون ....
لینو : چیکار کردی ؟
ا.ت : این چیکار میتونه بکنه ؟ پز خنده
... وایسا اون .... اون .. مال منه .... تو چیکار کردی ؟
هیونننننننننننننننننننننن
هیون : در حال فرار
ا.ت : وایسا
و یه هفته قهر کردن
ویو الی :
بخاطر اینکه هیون به یه دختر ایدل نزدیک شده بود و داشت باهاش لاس میزد
از مهمونی اومدن ...هیون داشت از پله ها بالا میرفت که ....
ا.ت : وایسا
هیون : چیه ؟
ا.ت : برای چی با دختر انقدر گرم گرفته ؟ بودی ؟هااااا ( داد )
ای ان : چرا داد میزنی ؟ ا.ت ؟
ا.ت : هیششش ... به تو ربطی نداره ( ببخشیدا)
هیون : خفه شو .. به تو چه ؟اصلا
ا.ت : جواب منو درست بده
هیون : برو بابا ( داشت میرفت که ا.ت ..)
ا.ت : رفت دست هیون و گرفت ... وایسا
هیون : ولم کن
ا.ت : گفتم وایساااااا ( خیلی صدای بلند)
چان : هی ... شما دوتا ؟ چیکار دارین میکنین
هیون : به این دختر وحشیت بگو دیگه
ا.ت : خودت وحشی
چان : هیشششششش
فردا صبح :
لینو و چان : بچه ها صبحونه حاطره
ا.ت اولین نفر رفت
ا.ت : بارکلا ( نشت رو صندلی و منتظر موند تا بقیه هم بیان )
هیون اومد : سلام ... ( اومد روبرو ا.ت نشست )
بقیه هم اومدن شروع کردن به صبحانه خوردن
ای ان : هی ... ا.ت بخور دیگه
ا.ت : دارم میخورم دیگه
ای ان : اوکی منو نخور لطفاً
ا.ت لیوان میخواست و جای لیوانا نزدیک هیون بود
ا.ت : بچه ها یه نفر میشه یه لیوان اب بده ؟
اعضا : هیون تو نزدیک تری
هیون :خودتون بیاین بدین
ا.ت : خودم میام ور میدارم
ا.ت از قصد زد ظرف هیون و چپه کرد و ریخت رو لباسش
هیون : هی مگه نمیبینی
ا.ت : .....
هیون : کری .؟
چان : هیون بس کن
هیون : وایسا ببینم این دختر بیشعور چشه ؟ از دیشب جوابمو نامیده
ا.ت : هیچیم نیست
هیون : عه چیزیت نیست ؟ باشه
هیون با سرعت رفت تو اتاق ا.ت و لوازم ارایشیاشو خراب کرد
بعد ۵ دقیقه اومد بیرون ....
لینو : چیکار کردی ؟
ا.ت : این چیکار میتونه بکنه ؟ پز خنده
... وایسا اون .... اون .. مال منه .... تو چیکار کردی ؟
هیونننننننننننننننننننننن
هیون : در حال فرار
ا.ت : وایسا
و یه هفته قهر کردن
۶.۴k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.