سناریو
وقتی میخوای با دوستات بری بیرون ولی موچتو میگیرن
( از این درخواست خیلی خوشم اومد 😂✨)
چان : داشتی از اتاق یواشکی می یو مدی که
چان : به به کجا ؟
ا.ت : کجا میخوام برم ؟میخوام برم خرید
چان : با این لباس ؟؟میخوای با دوستات بری بار ؟
ا.ت : نه ...... خب .. اصلا تو کجا فهمیدی ؟
چان : چسبوندت به دیوار ...
لینو : کجا ؟
ا.ت : دارم میرم اشغالا رو بزارم
لینو : با این لباسو ارایش ؟
ا.ت : مگه چیه ؟
لینو : نمی تونی امشب بری
ا.ت : برای چی ؟
لینو : چون کار دارم باهات ....
چانگبین : رو تخت اون یکی اتاق بود و تو عطرت رو اونجا جا گذاشته بودی و مجبور بودی بری بیاریش ...چانگبین فهمید و رفت پشت در ...
ا.ت : اوفففف .... خدا رو شکر که نیست ( داشت ور میداشت که چانگبین محکم انداختش رو تخت ....
ا.ت : اییییییی ... چیکار میکنی ؟
چانگبین : خیمه زد رو ا.ت .... کجا خانم خانوما کارت دارم
ا.ت : نههههههههههه
هان : داشتی میرفتی سوار ماشین شی که هان اومد فهمیدو رفت پشت دیوار داشتی میرفتی سوار شی که مچ دستتو محکم گرفت
ا.ت : هییی (ترسیده ) ولم کن
هان : محکم تر گرفت
ا.ت : ولمممممم کننننن خواهش میکنم 😭😭😭
هان : نوچ نوچ .... بلندت کرد و بغلت کرد
ا.ت : ولمممم کن بزارم زمینننننننن
هان : هیشششششش ..... تا تو باشی بدون اجازه من نری بیرون
هیون جین : هی کجا ؟
ا.ت : تو چیکار داری ؟
هیون : گفتم کجا ؟ نمیشنوی ؟
ا.ت : برو بابا
هیون : اومد از پشت موهاتو کشید برد رو مبل پرت کرد و ( باهات بازی کرد 😂😂😂🤌 اره خاله بازی کردین 🤣🤣)
فلیکس: داشت کلوچه میپخت اومدی اب بخوری نمیدونستی اونجاس
فلیکس : هی تو کجا ؟
ا.ت : تا صداشو شنید ترسید و ابو ریخت رو فلیکس
فلیکس : هی بیشعور چرا اینجوری میکنی ؟
و ا.ت فرار کرد و رفت ....
سونگمین : رفته بود بیرون
ا.ت : خوب شد ... رفت بیرون
داشتی از پله ها میومدی پایین و اینه هم دستت بود و داشتی سایه میزدی و جلو تم نمیدیدی
سونگمینم : داشت میومد بالا ) چقدر لباس گرون شده مگه چی گرفتم که انقدر گرون شده ؟؟
و هردو خوردن به همو افتادن رو هم
ا.ت : جیغغغغغغغغغغغغ
سونگمین : جیغغغغغغغغغغ ) این چیه پوشیدی ؟
ا.ت : خوبی ؟
سونگمین : بحثو عوض نکن
ا.ت : خب ببخشید دوباره نگفتم
سونگمین : پس امشبم شبه منه
ا.ت : نههههه 😭
ای ان : شما با دوستاتون رفته بودین
( از این درخواست خیلی خوشم اومد 😂✨)
چان : داشتی از اتاق یواشکی می یو مدی که
چان : به به کجا ؟
ا.ت : کجا میخوام برم ؟میخوام برم خرید
چان : با این لباس ؟؟میخوای با دوستات بری بار ؟
ا.ت : نه ...... خب .. اصلا تو کجا فهمیدی ؟
چان : چسبوندت به دیوار ...
لینو : کجا ؟
ا.ت : دارم میرم اشغالا رو بزارم
لینو : با این لباسو ارایش ؟
ا.ت : مگه چیه ؟
لینو : نمی تونی امشب بری
ا.ت : برای چی ؟
لینو : چون کار دارم باهات ....
چانگبین : رو تخت اون یکی اتاق بود و تو عطرت رو اونجا جا گذاشته بودی و مجبور بودی بری بیاریش ...چانگبین فهمید و رفت پشت در ...
ا.ت : اوفففف .... خدا رو شکر که نیست ( داشت ور میداشت که چانگبین محکم انداختش رو تخت ....
ا.ت : اییییییی ... چیکار میکنی ؟
چانگبین : خیمه زد رو ا.ت .... کجا خانم خانوما کارت دارم
ا.ت : نههههههههههه
هان : داشتی میرفتی سوار ماشین شی که هان اومد فهمیدو رفت پشت دیوار داشتی میرفتی سوار شی که مچ دستتو محکم گرفت
ا.ت : هییی (ترسیده ) ولم کن
هان : محکم تر گرفت
ا.ت : ولمممممم کننننن خواهش میکنم 😭😭😭
هان : نوچ نوچ .... بلندت کرد و بغلت کرد
ا.ت : ولمممم کن بزارم زمینننننننن
هان : هیشششششش ..... تا تو باشی بدون اجازه من نری بیرون
هیون جین : هی کجا ؟
ا.ت : تو چیکار داری ؟
هیون : گفتم کجا ؟ نمیشنوی ؟
ا.ت : برو بابا
هیون : اومد از پشت موهاتو کشید برد رو مبل پرت کرد و ( باهات بازی کرد 😂😂😂🤌 اره خاله بازی کردین 🤣🤣)
فلیکس: داشت کلوچه میپخت اومدی اب بخوری نمیدونستی اونجاس
فلیکس : هی تو کجا ؟
ا.ت : تا صداشو شنید ترسید و ابو ریخت رو فلیکس
فلیکس : هی بیشعور چرا اینجوری میکنی ؟
و ا.ت فرار کرد و رفت ....
سونگمین : رفته بود بیرون
ا.ت : خوب شد ... رفت بیرون
داشتی از پله ها میومدی پایین و اینه هم دستت بود و داشتی سایه میزدی و جلو تم نمیدیدی
سونگمینم : داشت میومد بالا ) چقدر لباس گرون شده مگه چی گرفتم که انقدر گرون شده ؟؟
و هردو خوردن به همو افتادن رو هم
ا.ت : جیغغغغغغغغغغغغ
سونگمین : جیغغغغغغغغغغ ) این چیه پوشیدی ؟
ا.ت : خوبی ؟
سونگمین : بحثو عوض نکن
ا.ت : خب ببخشید دوباره نگفتم
سونگمین : پس امشبم شبه منه
ا.ت : نههههه 😭
ای ان : شما با دوستاتون رفته بودین
۷.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.