تکپارتی چان و هیون
ویو الی:
تو عضو نهمی و چان و هیون خیلی دوست دارن ولی تو نمیدونی ... موقع دنس توی کمپانی وقت استراحت بود همه رفتن روی صندلی نشستن .. ا.ت رفت روی صندلی دو نفره نشست و ای ان هم اومد کنارش ... ( ای ان یه نفر دیگرو دوست داره و فقط میخواد از ا.ت کمک بخواد که به اون دختره چجوری بگه که دوسش داره ) ای ان داشت عکسا دختر و به ا.ت نشون میداد که .... هیون فکر کرد ای ان میخواد دله ا.ت و به دست بیاره ... رفت زد به شونه ای ان ... گفت
هیون : هی پسره خوب برو یه جا دیگه من با ا.ت کار دارم ...
ای ان : باشه ... و رفت
ا.ت : چیکار داری ؟؟؟؟
هیون جین دستشو گذاشت رو شونه ی ا.ت و محکم فشار داد تو بغل خودش ... ا.ت که داشت خفه میشد .... چان رفته بود سرویس بهداشتی ... داشت میومد بیرون که با اون صحنه روبه رو شد و عصبانی شد ... و به هیون گفت ...
چان : هیون یه لحظه بیا کارت دارم
هیون : الان میام
چان : بیا دیگه
ا.ت : برو دیگه هیون شاید کار مهمی داره
هیون : رفتم بابا ... ولی ا.ت خانم بعدآ بهت میگم
ا.ت : باشه حالا برو
هیون رفت .. و ای ان دوباره که دید ا.ت تنهاست رفت و دوباره عکسارو نشون داد ....
ای ان : خوشگله ؟؟ نه ؟؟
ا.ت : اره خیلی قشنگ...
ا.ت داشت حرف میزد که از سرویس بهداشتی یه صدایی میومد صدای اشنایی بود ....
پرش به سرویس بهداشتی بریم ببینیم چه خبره 😂😂:
چان : از یقه هیون گرفت ... نگا ا.ت مال منه فهمیدی ؟؟
هیون : نه ... اون مال منه .. من اونو خیلی دوست دارم
چان : خفه شوووو ... برای چی رفتی بغلش کردی ؟؟؟ هااااا
هیون : چون دوست دخترمه
چان : چی گفتی ؟؟؟
هیون : همین که شنفتی
چان محکم زد تو دهن هیون هیون خون میومد از دهنش
ا.ت که ترسیده بود رفت پشت در همه حرفارو شنید و ترسیده بود که الان یکیشون چیزیش میشه ... پس دخالت نکرد و منیجر رو اورد ... و خودش رفت با ای ان .... منیجر بعد ۳ دقیقه برگشت و هیون و چان رو اورد با سرو وضع خونی ...
منیجر بهشون گفته بود که ا.ت همه چی رو شنیده ...
چان و هیون هنوز هم با هم دعوا داشتن ... هیون و چان با همدیگه گفتن ... ببخشید ا.ت
ا.ت : من نمیبخشم
اعضا : ببخششون
ا.ت : نه ... برای چی سر من با هم دیگه دعوا میکردین ؟؟؟
چان و هیون : چون من دوست دارم .. هم زمان با هم گفتن
اعضا : خب ماهم دوسش داریم .. ولی سرش دعوا نمیکنیم
ا.ت : من مال همتونم
چان و هیون : خب .. اخه
ا.ت : چی ؟؟
چان و هیون : باشه دیگه دعوا نمیکنیم
ا.ت : افرین .. حالا همو بغل کنین
چان و هیون : من اینو بغل نمیکنم
ا.ت : باشه منم با هاتون قهرم
چان و هیون : باشه
اعضا : بغل کن .. بغل کن
و با هم دیگه اشتی کردن
تو عضو نهمی و چان و هیون خیلی دوست دارن ولی تو نمیدونی ... موقع دنس توی کمپانی وقت استراحت بود همه رفتن روی صندلی نشستن .. ا.ت رفت روی صندلی دو نفره نشست و ای ان هم اومد کنارش ... ( ای ان یه نفر دیگرو دوست داره و فقط میخواد از ا.ت کمک بخواد که به اون دختره چجوری بگه که دوسش داره ) ای ان داشت عکسا دختر و به ا.ت نشون میداد که .... هیون فکر کرد ای ان میخواد دله ا.ت و به دست بیاره ... رفت زد به شونه ای ان ... گفت
هیون : هی پسره خوب برو یه جا دیگه من با ا.ت کار دارم ...
ای ان : باشه ... و رفت
ا.ت : چیکار داری ؟؟؟؟
هیون جین دستشو گذاشت رو شونه ی ا.ت و محکم فشار داد تو بغل خودش ... ا.ت که داشت خفه میشد .... چان رفته بود سرویس بهداشتی ... داشت میومد بیرون که با اون صحنه روبه رو شد و عصبانی شد ... و به هیون گفت ...
چان : هیون یه لحظه بیا کارت دارم
هیون : الان میام
چان : بیا دیگه
ا.ت : برو دیگه هیون شاید کار مهمی داره
هیون : رفتم بابا ... ولی ا.ت خانم بعدآ بهت میگم
ا.ت : باشه حالا برو
هیون رفت .. و ای ان دوباره که دید ا.ت تنهاست رفت و دوباره عکسارو نشون داد ....
ای ان : خوشگله ؟؟ نه ؟؟
ا.ت : اره خیلی قشنگ...
ا.ت داشت حرف میزد که از سرویس بهداشتی یه صدایی میومد صدای اشنایی بود ....
پرش به سرویس بهداشتی بریم ببینیم چه خبره 😂😂:
چان : از یقه هیون گرفت ... نگا ا.ت مال منه فهمیدی ؟؟
هیون : نه ... اون مال منه .. من اونو خیلی دوست دارم
چان : خفه شوووو ... برای چی رفتی بغلش کردی ؟؟؟ هااااا
هیون : چون دوست دخترمه
چان : چی گفتی ؟؟؟
هیون : همین که شنفتی
چان محکم زد تو دهن هیون هیون خون میومد از دهنش
ا.ت که ترسیده بود رفت پشت در همه حرفارو شنید و ترسیده بود که الان یکیشون چیزیش میشه ... پس دخالت نکرد و منیجر رو اورد ... و خودش رفت با ای ان .... منیجر بعد ۳ دقیقه برگشت و هیون و چان رو اورد با سرو وضع خونی ...
منیجر بهشون گفته بود که ا.ت همه چی رو شنیده ...
چان و هیون هنوز هم با هم دعوا داشتن ... هیون و چان با همدیگه گفتن ... ببخشید ا.ت
ا.ت : من نمیبخشم
اعضا : ببخششون
ا.ت : نه ... برای چی سر من با هم دیگه دعوا میکردین ؟؟؟
چان و هیون : چون من دوست دارم .. هم زمان با هم گفتن
اعضا : خب ماهم دوسش داریم .. ولی سرش دعوا نمیکنیم
ا.ت : من مال همتونم
چان و هیون : خب .. اخه
ا.ت : چی ؟؟
چان و هیون : باشه دیگه دعوا نمیکنیم
ا.ت : افرین .. حالا همو بغل کنین
چان و هیون : من اینو بغل نمیکنم
ا.ت : باشه منم با هاتون قهرم
چان و هیون : باشه
اعضا : بغل کن .. بغل کن
و با هم دیگه اشتی کردن
۷.۲k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.